گنجور

شمارهٔ ۲۲۱

بکویش می روم بهر تماشای مه رویش
تماشاییست از رسواییم امروز در کویش
ندارم تاب تیر غمزهای آن کمان ابرو
مگر سویم بتندی ننگرد تا بنگرم سویش
چه حاجت با رقیبان دگر در منع من او را
رقیب او بس است از هر که باشد تندی خویش
گلی دارم درون دل ز غیرت کس نمی خواهم
نشنید پهلوم ترسم که ناگه بشنود بویش
ازان رسوا شدم کز غایت ضعف تنم در دل
نگنجید و برون افتاد شوق رشته مویش
قدم خم باشد ز بار غم برون شو از تنم ای جان
که نتوان بود اینجا با خیال قد دلجویش
فضولی چون نیابم در دل اهل محبت ره
خیالی کرد ضعفم در خیال جعد گیسویش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بکویش می روم بهر تماشای مه رویش
تماشاییست از رسواییم امروز در کویش
هوش مصنوعی: به سمت خانه‌اش می‌روم تا زیبایی چهره‌اش را تماشا کنم. امروز، رسوایی‌ام در این کوچه به نوعی جلب توجه کرده است.
ندارم تاب تیر غمزهای آن کمان ابرو
مگر سویم بتندی ننگرد تا بنگرم سویش
هوش مصنوعی: من تاب و تحمل تیر نگاه اشک‌آور او را ندارم، مگر اینکه او با تندی به من نگاه نکند تا بتوانم به او نگاه کنم.
چه حاجت با رقیبان دگر در منع من او را
رقیب او بس است از هر که باشد تندی خویش
هوش مصنوعی: هیچ نیازی به رقابت با دیگران نیست، زیرا آن رقیب در دل من کافیست. از هر کس که باشد، فقط خودخواهی‌ام مانع می‌شود.
گلی دارم درون دل ز غیرت کس نمی خواهم
نشنید پهلوم ترسم که ناگه بشنود بویش
هوش مصنوعی: من در دل خود گلی دارم که می‌خواهم فقط خودم از آن باخبر باشم و نگرانم که اگر دیگران بوی آن را حس کنند، ممکن است در خطر بیفتم.
ازان رسوا شدم کز غایت ضعف تنم در دل
نگنجید و برون افتاد شوق رشته مویش
هوش مصنوعی: از آنجا که به خاطر ضعف و ناتوانی‌ام نتوانستم عشق او را در دل خود نگه دارم، شوق و آرزویم نسبت به او بیرون ریخت و از چنگم خارج شد.
قدم خم باشد ز بار غم برون شو از تنم ای جان
که نتوان بود اینجا با خیال قد دلجویش
هوش مصنوعی: اگر قلبم از رنج و غم سنگین شده، ای جان، دور شو از من؛ زیرا نمی‌توانم اینجا با یاد و خاطره قد و قامت دلربایش بمانم.
فضولی چون نیابم در دل اهل محبت ره
خیالی کرد ضعفم در خیال جعد گیسویش
هوش مصنوعی: وقتی که نتوانم در دل عاشقان فضولی کنم، در ذهن خود به خیال زیبایی و دلربایی او می‌پردازم و ضعف روحی‌ام را در این خیال احساس می‌کنم.