شمارهٔ ۲۲
ز آتشینرویی جدا میافکند دوران مرا
چون شرر البته خواهد کشت این هجران مرا
کاش خون دیده بنشاند غبار هستیم
چند دارد گرد باد آه سرگردان مرا
آنچنین از دیده مردم نمیکردم نهان
گر نبودی جوهر شوق لبت در جان مرا
از پریرخساره دارم درون دل غمی
وه که خواهد کرد رسوا این غم پنهان مرا
تا کجا خواهد شکستم داد باز افکند دور
چرخ چون تیر از کمان ابروی جانان مرا
پیش خوبان گر بدی گوید رقیب از من چه باک
خوب میدانند در راه وفا خوبان مرا
بود پنهان درد عشق من فضولی مدتی
کرد رسوا پیش مردم دیده گریان مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز آتشینرویی جدا میافکند دوران مرا
چون شرر البته خواهد کشت این هجران مرا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت خاصی که دارد، زمان مرا به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود که احساس تنهایی و جدایی، مانند شعلهای آتشین، در درون من بسوزد و مرا به شدت آزار دهد.
کاش خون دیده بنشاند غبار هستیم
چند دارد گرد باد آه سرگردان مرا
هوش مصنوعی: کاش اشکهایم بتوانند غبار وجودم را زودتر پاک کنند و نگذارند که باد غم و اندوه مرا آزار دهد.
آنچنین از دیده مردم نمیکردم نهان
گر نبودی جوهر شوق لبت در جان مرا
هوش مصنوعی: اگر جوهر شوق لبهای تو در جانم نبود، هرگز نمیتوانستم آنگونه که اکنون هستم، از نظر مردم پنهان بمانم.
از پریرخساره دارم درون دل غمی
وه که خواهد کرد رسوا این غم پنهان مرا
هوش مصنوعی: من در دل خود از زیبایی یک چهره، غم و دلتنگی دارم و آه، این غم پنهان، روزی مرا رسوا خواهد کرد.
تا کجا خواهد شکستم داد باز افکند دور
چرخ چون تیر از کمان ابروی جانان مرا
هوش مصنوعی: من نمیدانم تا کجا باید تحمل کنم، چرا که تقدیر همچون تیر از کمان بر من فرود میآید و قلب من را به شدت میشکند.
پیش خوبان گر بدی گوید رقیب از من چه باک
خوب میدانند در راه وفا خوبان مرا
هوش مصنوعی: اگر رقیب نزد خوبان از من بدگویی کند، نگران نیستم؛ زیرا آنها خوب میدانند که من در مسیر وفاداری و محبت، چه نیتی دارم.
بود پنهان درد عشق من فضولی مدتی
کرد رسوا پیش مردم دیده گریان مرا
هوش مصنوعی: مدتی درد عشق من به طور پنهانی بود، اما بعداً باعث شد که در برابر مردم با چشمانی گریان رسوا شوم.
حاشیه ها
1403/12/07 17:03
بردیا
چند دارد گردباد آه سرگردان مرا