گنجور

شمارهٔ ۲۱۳

چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس
نه کسی پروای ما دارد نه ما پروای کس
عاشقان دارند شوق گلرخان نه زاهدان
گل به بلبل می زند آتش نه در هر خار و خس
مردم چشمم ز مژگان اشک می ریزد ولی
آب دریا کم نمی گردد بمنقار مگس
عزلتی دارم که در خلوت سرای بی کسی
با مسیحا هم نمی خواهم که باشم همنفس
عمر شد آخر دلا از ناله کردن در گذر
راه چون طی گشت باید گر فغان افتد جرس
نیستم بلبل که هر ساعت سرایم بر گلی
اهل توحیدم گلی دارم درین گلزار و بس
می رسد فریاد من هر شب فضولی بر فلک
گرچه رو آن مه نمی گردد مرا فریادرس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس
نه کسی پروای ما دارد نه ما پروای کس
هوش مصنوعی: ما از ترکیب وجود انسان‌ها به چنگال آرزوها دست یافته‌ایم. نه کسی به فکر ماست و نه ما به فکر کسی.
عاشقان دارند شوق گلرخان نه زاهدان
گل به بلبل می زند آتش نه در هر خار و خس
هوش مصنوعی: عاشقان دلشان به زیبایی دلبندانشان می‌تپد، در حالی که زاهدان فقط به گل‌ها نگاه می‌کنند. بلبل نمی‌تواند نسبت به زیبایی که در دل دارد بی‌تفاوت باشد و آتش شوقش را در هیچ خار و علفی نمی‌تواند پنهان کند.
مردم چشمم ز مژگان اشک می ریزد ولی
آب دریا کم نمی گردد بمنقار مگس
هوش مصنوعی: مردم چشمم از شدت احساس غم و اندوه اشک می‌ریزد، اما این اشک‌ها آنقدر کم هستند که نتوانند تأثیری بر حجم دریا بگذارند، مانند اینکه مگسی بخواهد با منقار خود قطره‌ای آب را کم کند.
عزلتی دارم که در خلوت سرای بی کسی
با مسیحا هم نمی خواهم که باشم همنفس
هوش مصنوعی: من در تنهایی خودم، حتی دوست ندارم در کنار مسیحا، که نماد نجات و آرامش است، باشم.
عمر شد آخر دلا از ناله کردن در گذر
راه چون طی گشت باید گر فغان افتد جرس
هوش مصنوعی: عمر تو به سر رسیده، ای دل! دیگر ناله کردن فایده‌ای ندارد. درست مانند زنگوله‌ای که باید در هنگام حرکت به صدا درآید، حالا وقت آن است که فریاد کنی و خود را از این غم برسانی.
نیستم بلبل که هر ساعت سرایم بر گلی
اهل توحیدم گلی دارم درین گلزار و بس
هوش مصنوعی: من مانند بلبل نیستم که هر لحظه برای یک گل آواز بخوانم؛ من متعلق به حوزه‌ای از ایمان هستم و فقط یک گل در این باغ دارم که برایم کافی است.
می رسد فریاد من هر شب فضولی بر فلک
گرچه رو آن مه نمی گردد مرا فریادرس
هوش مصنوعی: هر شب صدای من به آسمان می‌رسد، اما حتی آن ماه نورانی هم به من کمک نمی‌کند و دردم را نمی‌شنود.

حاشیه ها

1402/04/30 00:06
محمد صالح

زیبا بود.