شمارهٔ ۲۱۲
غمت روز تنهاییم یار بس
شبم هم نفس ناله زار بس
مرا مایه خرمی روز غم
دل خسته و جان افکار بس
چه کار آیدم قیدهای دگر
دلم بسته زلف دلدار بس
سریر سلامت چه جای منست
مقامم سر کوی خمار بس
ندارم بکار جهان هیچ کار
مرا ترک کار جهان کار بس
چه حاجت بتیغ از پی کشتنم
نگاهی ازان چشم خونخوار بس
فضولی ز لذات عالم مرا
همان نشئه ذوق دیدار بس
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غمت روز تنهاییم یار بس
شبم هم نفس ناله زار بس
هوش مصنوعی: غم تو در روزهای تنهاییام مثل یاری است که شبها همراهم باشد و درد و نالهام را بشنود.
مرا مایه خرمی روز غم
دل خسته و جان افکار بس
هوش مصنوعی: منبع شادی و خوشی من، خاطراتی است که در روزهای غم و دلنگرانی به یاد میآورم.
چه کار آیدم قیدهای دگر
دلم بسته زلف دلدار بس
هوش مصنوعی: من چه نیاز به محدودیتهای دیگری دارم؟ دل من به زلف محبوبم دچار عشق و وابستگی است.
سریر سلامت چه جای منست
مقامم سر کوی خمار بس
هوش مصنوعی: تخت و جایگاه سلامت و آرامش، مناسب من نیست؛ من جایم در خیابان خمار و شیدایی است.
ندارم بکار جهان هیچ کار
مرا ترک کار جهان کار بس
هوش مصنوعی: من به هیچ کاری در این دنیا نیازی ندارم؛ باید از کارهای دنیایی دست بکشم.
چه حاجت بتیغ از پی کشتنم
نگاهی ازان چشم خونخوار بس
هوش مصنوعی: نیازی به قاتل بودن با شمشیر ندارم، فقط یک نگاه از آن چشمان خشمگین کافی است تا جانم را بگیرد.
فضولی ز لذات عالم مرا
همان نشئه ذوق دیدار بس
هوش مصنوعی: علاقهمندی به چیزهای دنیا برای من به اندازهی لذت دیدار کافی است.