گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

نه تنها جان من دردی ز گل رخساره دارد
جگر هم پاره زان درد دل هم پاره دارد
ز خورشیدست روشن تر رخت حیران آن چشمم
که بر خورشید آن رخ طاقت نظاره دارد
بسی فرقست زان سرو سهی ای باغبان با گل
کجا مانند او گل نرگس خونخواره دارد
چه گونه می توانم کرد نسبت با تو لیلی را
تو صد آواره داری او همین آواره دارد
سرشک و داغ این سرگشته را بین گر نمی دانی
که گردون بلا هم ثابت و سیاره دارد
بعرفان می تواند رست مرد از حیله دانا
چه پروا عارف از مکر زن مکاره دارد
به جان دادن فضولی در غم او چاره خود کن
مگو بیمار این غم غیر مردن چاره دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه تنها جان من دردی ز گل رخساره دارد
جگر هم پاره زان درد دل هم پاره دارد
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای تو نه تنها جان من را می‌آزارد، بلکه شکاف‌هایی هم بر جگرم ایجاد کرده است و دل من نیز از همین درد پاره پاره شده است.
ز خورشیدست روشن تر رخت حیران آن چشمم
که بر خورشید آن رخ طاقت نظاره دارد
هوش مصنوعی: چهره‌ات از خورشید هم درخشان‌تر است و آن چشمی که توانایی نگاه کردن به این چهره زیبا را دارد، واقعاً شگفت‌انگیز است.
بسی فرقست زان سرو سهی ای باغبان با گل
کجا مانند او گل نرگس خونخواره دارد
هوش مصنوعی: تفاوت زیادی است میان آن درخت زیبا که تو ای باغبان پرورانده‌ای، با گلی که مانند او، گل نرگس خونی دارد.
چه گونه می توانم کرد نسبت با تو لیلی را
تو صد آواره داری او همین آواره دارد
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم با تو مثل لیلی رفتار کنم، در حالی که تو صد آواره داری و او هم فقط همین یک آواره را دارد؟
سرشک و داغ این سرگشته را بین گر نمی دانی
که گردون بلا هم ثابت و سیاره دارد
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که زندگی پر از مشکلات و سختی‌هاست و هر کسی در میان این دردها و دلتنگی‌ها قرار دارد، نگاهی به چهره من و غصه‌ام بنداز.
بعرفان می تواند رست مرد از حیله دانا
چه پروا عارف از مکر زن مکاره دارد
هوش مصنوعی: با درک عمیق و عرفانی، انسان می‌تواند از ترفندها و حقه‌های افراد زیرک فرار کند. عارفان از فریب زنان حیله‌گر هراسی ندارند.
به جان دادن فضولی در غم او چاره خود کن
مگو بیمار این غم غیر مردن چاره دارد
هوش مصنوعی: اگر در حزن او دچار هستی، خود را به زحمت ننداز و نگو که این درد راهی جز مرگ ندارد.