شمارهٔ ۱۸۴
خوش آنکه غم سیمبری داشته باشد
وز غم همهدم چشم تری داشته باشد
صاحبنظر آنست که چون چشم گشاید
با ماهلقایی نظری داشته باشد
ثابتقدم آنست که غافل ننشیند
در کوی محبت گذری داشته باشد
هر بیخبری را چه کنم بنده آنم
کز حال دل من خبری داشته باشد
با هیچ هنر نیست پسندیده من کس
گر عشق بورزد هنری داشته باشد
سهلست فراغت سگ آنم که همیشه
غمگیندل و خونینجگری داشته باشد
جان نذر غم عشق تو کردست فضولی
حاشا که خیال دگری داشته باشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه غم سیمبری داشته باشد
وز غم همهدم چشم تری داشته باشد
هوش مصنوعی: خوشحالتر کسی است که دغدغهای از عشق و محبت داشته باشد تا اینکه هر روز به خاطر غمهای دیگر اشک بریزد.
صاحبنظر آنست که چون چشم گشاید
با ماهلقایی نظری داشته باشد
هوش مصنوعی: انسان خردمند کسی است که وقتی به دنیا مینگرد، همیشه به زیبایی و جاذبهها توجه میکند و با آنها ارتباط برقرار میکند.
ثابتقدم آنست که غافل ننشیند
در کوی محبت گذری داشته باشد
هوش مصنوعی: کسی که در عشق ثابتقدم است، هرگز نباید غافل بماند و باید همیشه در مسیر عشق و محبت قدم بردارد.
هر بیخبری را چه کنم بنده آنم
کز حال دل من خبری داشته باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از حال من بیخبر است، برای من اهمیتی ندارد؛ من تنها به کسی ارزش میدهم که از وضعیت عاطفی و احساسی من آگاهی داشته باشد.
با هیچ هنر نیست پسندیده من کس
گر عشق بورزد هنری داشته باشد
هوش مصنوعی: هیچ هنری نمیتواند مردم را به خود جذب کند، اگر کسی در عشق ورزیدن talent داشته باشد، در واقع هنری واقعی دارد.
سهلست فراغت سگ آنم که همیشه
غمگیندل و خونینجگری داشته باشد
هوش مصنوعی: آسودگی و راحتی برای کسی آسان است که همیشه دلش غمگین و دردمند باشد.
جان نذر غم عشق تو کردست فضولی
حاشا که خیال دگری داشته باشد
هوش مصنوعی: دل، برای عشق تو جان خود را فدای غم کرده و به هیچ عنوان تصور دیگری در سر ندارد.