گنجور

شمارهٔ ۱۶۶

نشاطم می‌کشد چون از تنم پیکان برون آید
که شاید دامن پیکان گرفته جان برون آید
نخواهم ماند زنده چون نجاتم دادی از هجران
بمیرد هر شرر کز آتش سوزان برون آید
غباری کان مقیم درگهت تا شد نمی‌خواهد
که گردد آدم وزان روضه رضوان برون آید
بهر چشمی که آید همچو دود از اشک تر سازد
سیه‌بختی که او از آتش هجران برون آید
به یاد غنچه خندان او مردم عجب نبود
که از خار مزاحم غنچه خندان برون آید
نخواهد برد وقت مرگ اجل از سینه‌ام جز غم
به خانه هرچه باشد چون بکاوند آن برون آید
فضولی هست در دل تیر او بسیار می‌ترسم
که با سیلاب خون از دیده چون مژگان برون آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشاطم می‌کشد چون از تنم پیکان برون آید
که شاید دامن پیکان گرفته جان برون آید
هوش مصنوعی: شادی من به گونه‌ای است که وقتی پیکانی از بدنم خارج می‌شود، احساس می‌کنم شاید جانم هم همراه آن پیکان جدا شود.
نخواهم ماند زنده چون نجاتم دادی از هجران
بمیرد هر شرر کز آتش سوزان برون آید
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم زنده بمانم، چون تو با عشق و محبتت مرا از دوری نجات دادی. هر شعله‌ای که از این آتش سوزان به بیرون بیاید، باید بمیرد.
غباری کان مقیم درگهت تا شد نمی‌خواهد
که گردد آدم وزان روضه رضوان برون آید
هوش مصنوعی: غبار و آلودگی که در درگاه تو نشسته، حالا دیگر نمی‌خواهد که تبدیل به انسان شود و از باغ رضوان خارج گردد.
بهر چشمی که آید همچو دود از اشک تر سازد
سیه‌بختی که او از آتش هجران برون آید
هوش مصنوعی: هر چشمی که اشک می‌ریزد، به مانند دودی که بلند می‌شود، غم و ناکامی را به تصویر می‌کشد؛ کسی که از آتش جدایی نجات پیدا کند، نشانه‌ای از بدبختی اوست.
به یاد غنچه خندان او مردم عجب نبود
که از خار مزاحم غنچه خندان برون آید
هوش مصنوعی: به خاطر یاد آن غنچه خوشحال و خندان مردم تعجب نکردند که از کنار خارهای مزاحم، آن غنچه خوشبو و زیبا به شکوفایی رسید.
نخواهد برد وقت مرگ اجل از سینه‌ام جز غم
به خانه هرچه باشد چون بکاوند آن برون آید
هوش مصنوعی: در لحظه مرگ، جز غم و اندوه چیزی از دل من بیرون نخواهد آمد. هرچیزی که در دل داشته باشم، به محض اینکه فریاد بزنم، نمایان خواهد شد.
فضولی هست در دل تیر او بسیار می‌ترسم
که با سیلاب خون از دیده چون مژگان برون آید
هوش مصنوعی: در دل من ترس و نگرانی زیادی وجود دارد و می‌ترسم که این احساسات به اندازه‌ای شدید شوند که اشک‌های من مانند سیلابی از خون بریزد.