گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد
هر موی بر تنم مژه اشکبار شد
آب حیات من بزمین قطره قطره ریخت
صرف ره محبت آن گلعذار شد
پیکان او که در تن سوزان نهفته بود
بگداخته ز هر طرفی آشکار شد
جسمم ز تاب شعله شمع جمال تو
سر تا قدم پر آبله آبدار شد
پیرایه خواست حسن طرب رشته تنم
از بهر حلیه تار در شاهوار شد
از درج تن بهر سر مو صدهزار در
شکرانه وصال به محفل نثار شد
تنها نه اشک ماست فضولی روان ازو
هر کس که دید سرو قدش بی قرار شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد
هر موی بر تنم مژه اشکبار شد
هوش مصنوعی: شب گذشته هنگام دوستی در خلوت گرمابه، هر تار موی بدنم به یاد او، خیس از اشک شد.
آب حیات من بزمین قطره قطره ریخت
صرف ره محبت آن گلعذار شد
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به او، زندگی‌ام را به صورت قطره‌قطره در زمین می‌ریزم.
پیکان او که در تن سوزان نهفته بود
بگداخته ز هر طرفی آشکار شد
هوش مصنوعی: عکس‌العملی که در وجود او پنهان شده بود، اکنون به شکلی داغ و آشکار از هر سو نمایان گشته است.
جسمم ز تاب شعله شمع جمال تو
سر تا قدم پر آبله آبدار شد
هوش مصنوعی: بدن من از شدت حرارت شعله شمع زیبایی تو، به گونه‌ای پر از تاول و زخم شده است.
پیرایه خواست حسن طرب رشته تنم
از بهر حلیه تار در شاهوار شد
هوش مصنوعی: زیبایی و حسن زندگی، روح و جسم من را تحت تأثیر قرار داده و مانند تزیینی بر بدنم ظاهر شده است.
از درج تن بهر سر مو صدهزار در
شکرانه وصال به محفل نثار شد
هوش مصنوعی: برای تجلیل از دیدار و وصال، به محفل زیبایی آمده‌اند و در آنجا از سر و تن خود، به اندازه‌ای که شایسته است، برای عشق و محبت استفاده می‌کنند.
تنها نه اشک ماست فضولی روان ازو
هر کس که دید سرو قدش بی قرار شد
هوش مصنوعی: فقط اشک‌های ما نیست که به خاطر او به جریان افتاده، بلکه هر کسی که قامت زیبا و دل‌ربایش را ببیند، دلی بی‌قرار خواهد داشت.