گنجور

شمارهٔ ۱۶۳

تا باد پرده از رخ آن سیمبر فکند
رسم صبوری از دل عشاق بر فکند
دور از رخ تو سوخت جگر این چه آتشست
کز چشم بر گرفت هوا در جگر فکند
بودم اسیر خال تو خط نیز بر دمید
حسن رخت مرا ببلای دگر فکند
هر نور کآن نگشت بنظاره تو صرف
آن را چو اشک مردم چشم از نظر فکند
مردم مگو سیاهی داغیست کز دلم
بر داشت موج خون و درین چشم تر فکند
صیت و صدای سیل سرشکم که شد بلند
آوازه جمال تو در بحر و بر فکند
خاک درت نکرد فضولی مقام خود
او را بدین گناه فلک در بدر فکند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا باد پرده از رخ آن سیمبر فکند
رسم صبوری از دل عشاق بر فکند
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد، پرده از چهره آن دختر لطیف کنار بزند، رسم و آداب صبر و شکیبایی از دل عاشقان خواهد زدود.
دور از رخ تو سوخت جگر این چه آتشست
کز چشم بر گرفت هوا در جگر فکند
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری از تو می‌سوزد و این چه دلیلی دارد که این آتش از نگاه تو به وجود آمده، و چگونه هوا با آن به دلم می‌افتد؟
بودم اسیر خال تو خط نیز بر دمید
حسن رخت مرا ببلای دگر فکند
هوش مصنوعی: من اسیر زیبایی خال تو بودم و خطی که بر چهره‌ات بود، حالا باعث شده که حسن و زیبایی‌ات مرا در دام بلاهای دیگری گرفتار کند.
هر نور کآن نگشت بنظاره تو صرف
آن را چو اشک مردم چشم از نظر فکند
هوش مصنوعی: هر نوری که به تماشای تو نیاید، مانند اشکی است که از چشم مردم در نگاه کردن به دور می‌افتد.
مردم مگو سیاهی داغیست کز دلم
بر داشت موج خون و درین چشم تر فکند
هوش مصنوعی: مردم، نگو که در دل من تاریکی و داغی وجود دارد، زیرا از دل من جریان خون بیرون آمده و در این چشم ترم، چیزی ریخته شده است.
صیت و صدای سیل سرشکم که شد بلند
آوازه جمال تو در بحر و بر فکند
هوش مصنوعی: وقتی که صدای سیل اشک من بلند شد، زیبایی تو در دریا و زمین همه جا منتشر شد.
خاک درت نکرد فضولی مقام خود
او را بدین گناه فلک در بدر فکند
هوش مصنوعی: خاک در درگاه تو فضولی نکرد و به خاطر این گناه، آسمان او را از مقامش دور کرد.