شمارهٔ ۱۶۲
ببزم او سخن از درد من نمی گذرد
چه خلوتیست که آنجا سخن نمی گذرد
گذشت دل ز دو عالم بدور روی تو لیک
ازان دو سلسله خم بخم نمی گذرد
نمی کشد دل تنگم بمجمعی که درو
زمان زمان سخنی زان دهن نمی گذرد
مقید قد و رخسار گلرخان بچمن
پی نظاره سرو و سمن نمی گذرد
اساس مجمع ارباب عشق ناکامیست
حدیث کام دران انجمن نمی گذرد
نمی رسد بحظوظ سرور روحانی
کسی که از سر حظ بدن نمی گذرد
دمی نمی گذرد بر فضولی بی دل
که در دلش غم آن سیمتن نمی گذرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببزم او سخن از درد من نمی گذرد
چه خلوتیست که آنجا سخن نمی گذرد
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که وقتی به درد خود فکر میکنم، حتی در تنهایی و سکوت هم نمیتوانم دربارهاش صحبت کنم. اینقدر عمیق و سخت است که حتی در خلوت خودم هم نمیتوانم کلامی دربارهاش بگویم.
گذشت دل ز دو عالم بدور روی تو لیک
ازان دو سلسله خم بخم نمی گذرد
هوش مصنوعی: دل از هر دو جهان گذشته و تنها به زیبایی تو فکر میکند، اما این عشق و وابستگی همچنان در دل من باقی مانده و رها نمیشود.
نمی کشد دل تنگم بمجمعی که درو
زمان زمان سخنی زان دهن نمی گذرد
هوش مصنوعی: دل تنگم در جمعی آرام نمیگیرد، چرا که در آنجا هیچ سخنی از دهنها بیرون نمیآید و زمان به آرامی میگذرد.
مقید قد و رخسار گلرخان بچمن
پی نظاره سرو و سمن نمی گذرد
هوش مصنوعی: نظاره کردن قد و زیبایی دختران گلرخ در دوران جوانی باعث میشود که زمان به سرعت بگذرد و لحظهها بیخبر از گذر عمر به سر برسند.
اساس مجمع ارباب عشق ناکامیست
حدیث کام دران انجمن نمی گذرد
هوش مصنوعی: در حقیقت، بنیاد گروه عاشقان بر ناامیدی است و داستانهای خوشی و کامیابی در این جمع منع شده است.
نمی رسد بحظوظ سرور روحانی
کسی که از سر حظ بدن نمی گذرد
هوش مصنوعی: کسی که به لذتهای مادی و دنیوی چسبیده و از آنها جدا نمیشود، نمیتواند به نعمتها و خوشیهای روحانی برسد.
دمی نمی گذرد بر فضولی بی دل
که در دلش غم آن سیمتن نمی گذرد
هوش مصنوعی: لحظهای نمیگذرد بر کسی که دلش به خاطر عشق معشوقش غمگین است، زیرا در دل او همیشه نگرانی وجود دارد.