شمارهٔ ۱۵۷
بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید
آه این چه ظلم بود که بر آسمان رسید
در سینه داشتیم نهان شوق غمزه ات
کردیم فاش کار و چو بر استخوان رسید
چشم از کمان ابروی او بر نداشتیم
بر ما هزار تیر ملامت ازان رسید
تیر بپایم زده وه چه گویمت
کز دست تو چها بمن ناتوان رسید
دارم هوای وصل تو اما چه فائده
جایی که قدر تست کجا می توان رسید
گر آفتی رسید بگل ز آه بلبلست
ای بی خبر مگو که ز باد خزان رسید
ای دل چرا سر از غم جانان نمی کشی
تا کی کشد غم تو فضولی بجان رسید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید
آه این چه ظلم بود که بر آسمان رسید
هوش مصنوعی: در آسمان صدای نالهای از ظلم معشوقان به گوش میرسد. این چه ظلمی است که تا به این ارتفاعات و آسمانها رسیده است؟
در سینه داشتیم نهان شوق غمزه ات
کردیم فاش کار و چو بر استخوان رسید
هوش مصنوعی: در دل ما عشق و شوق نگاه تو نهفته بود، اما ما آن را پنهان کردیم و وقتی که شرایط مناسب پیش آمد، احساساتمان را به وضوح بروز دادیم.
چشم از کمان ابروی او بر نداشتیم
بر ما هزار تیر ملامت ازان رسید
هوش مصنوعی: ما چشممان را از کمان ابروی او برنداشتیم و بهخاطر همین، هزار تیر ملامت به سمت ما شلیک شد.
تیر بپایم زده وه چه گویمت
کز دست تو چها بمن ناتوان رسید
هوش مصنوعی: تیر بر پایم نشسته و نمیدانم چه بگویم که از دست تو چه مشکلاتی بر من ناتوان رسیده است.
دارم هوای وصل تو اما چه فائده
جایی که قدر تست کجا می توان رسید
هوش مصنوعی: دلخواستهام به وصال تو، اما چه سودی دارد وقتی که ارزش تو را نمیدانند و نمیتوان به آنجا رسید.
گر آفتی رسید بگل ز آه بلبلست
ای بی خبر مگو که ز باد خزان رسید
هوش مصنوعی: اگر بلبل از درد و اندوه خود شکایت کند و به گل خبر دهد که آسیبی به او رسیده، تو ای کسی که از حال او بیخبری، نگو که این آسیب ناشی از بادهای خزان است.
ای دل چرا سر از غم جانان نمی کشی
تا کی کشد غم تو فضولی بجان رسید
هوش مصنوعی: ای دل، چرا از اندوه محبوب جدا نمیشوی؟ تا کی باید این غم را تحمل کنی که تحمل آن به جانت رسیده است؟