شمارهٔ ۱۵۵
بخت بد بیاختیار از کوی یارم میبرد
بیقرارم میکند بیاختیارم میبرد
چون نگریم در طریق عشق ترک اعتبار
در میان پاکبازان اعتبارم میبرد
التفاتی نیست بر حالم ز اهل این دیار
وه که این بیالتفاتی زین دیارم میبرد
تا چه بد کردم درین کشور که بهر کام دل
آنکه با صد عزتم آورد خوارم میبرد
وه چه حالست این که دور دون بدین محنتسرا
شادمان میآورد هربار زارم میبرد
بر سر آن کوی تا یابم به کام دل قرار
چرخ خاکم کرده بود اکنون غبارم میبرد
من فضولی نیستم سرگشته عالم به خود
اینچنین بیخود به هرسو روزگارم میبرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخت بد بیاختیار از کوی یارم میبرد
بیقرارم میکند بیاختیارم میبرد
هوش مصنوعی: بخت شوم و ناامید، بدون هیچ کنترلی من را از کنار معشوقم دور میکند و باعث بیقراریام میشود.
چون نگریم در طریق عشق ترک اعتبار
در میان پاکبازان اعتبارم میبرد
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر عشق نگاه میکنم، ارزش و اعتبارم را در میان انسانهای پاکدامن از دست میدهم.
التفاتی نیست بر حالم ز اهل این دیار
وه که این بیالتفاتی زین دیارم میبرد
هوش مصنوعی: هیچکس از حال من در این مکان خبر ندارد و افسوس که این بیتوجهی من را از این دیار دور میکند.
تا چه بد کردم درین کشور که بهر کام دل
آنکه با صد عزتم آورد خوارم میبرد
هوش مصنوعی: من در این دیار چه کار بدی انجام دادهام که کسی که با تمام احترام و ارادتی که به من دارد، به راحتی مرا خوار میکند و از من بهرهبرداری میکند.
وه چه حالست این که دور دون بدین محنتسرا
شادمان میآورد هربار زارم میبرد
هوش مصنوعی: چه حالت زیبایی است این که دور از این دنیای پر از زحمت، انسان را خوشحال میکند و هر بار به یاد آن، دل را به درد میآورد.
بر سر آن کوی تا یابم به کام دل قرار
چرخ خاکم کرده بود اکنون غبارم میبرد
هوش مصنوعی: در آن محله که میخواستم به آرامش دل برسم، روزگاری خاکی بودم اما حالا غبار راه من را میپوشاند.
من فضولی نیستم سرگشته عالم به خود
اینچنین بیخود به هرسو روزگارم میبرد
هوش مصنوعی: من علاقهمند به کشف و فهم جهان هستم و در این مسیر، به شکلی گیج و سرگردان تنها میتوانم نظارهگر باشم، زیرا زندگی من را به هر سو میکشاند.