گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

ملک را گر نظر بر قد آن سرو روان افتد
سراسیمه چو مرغ تیر خورده ز آسمان افتد
مپوش از من رخ ای خورشید مپسند این که چون شمعم
همه شب تا سحر آتش بمغز استخوان افتد
مگو ای دل بشمع محفل از سوز درون حرفی
مکن کاری که این راز نهان در هر زمان افتد
بلا را نیست قابل جز صفای دل عجب نبود
اگر زان شمع چون آیینه ام آتش بجان افتد
فکندی زلف بر رخ اضطرابی کرد دل پیدا
چو مرغی کش بناگه آتش اندر آشیان افتد
بمقصد راه کم جو از رکوع ای زاهد گم ره
که بسیار آزمودم تیر کج کم بر نشان افتد
فضولی صبح سان دم می زنی از مهر رخسارش
نمی‌ترسی از آن دم کز تو آتش در جهان افتد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک را گر نظر بر قد آن سرو روان افتد
سراسیمه چو مرغ تیر خورده ز آسمان افتد
هوش مصنوعی: اگر پادشاه نگاهش به قامت آن سرو زیبا بیفتد، مانند پرنده‌ای که تیر خورده و از آسمان سقوط می‌کند، در حالتی پریشان و نگران قرار می‌گیرد.
مپوش از من رخ ای خورشید مپسند این که چون شمعم
همه شب تا سحر آتش بمغز استخوان افتد
هوش مصنوعی: ای خورشید، چهره‌ات را از من پنهان نکن! نپسند که من مانند شمعی هستم که تمام شب تا صبح در آتش می‌سوزد و شعله‌اش به مغز استخوانم می‌رسد.
مگو ای دل بشمع محفل از سوز درون حرفی
مکن کاری که این راز نهان در هر زمان افتد
هوش مصنوعی: ای دل، نگو از درد درونت در محفل و کنار شمع. هیچ سخنی نگو، چون این راز در هر زمانی ممکن است فاش شود.
بلا را نیست قابل جز صفای دل عجب نبود
اگر زان شمع چون آیینه ام آتش بجان افتد
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که: بلا و مشکلات نمی‌توانند به جز با دل پاک و خالص تحمل شوند. شگفتی اینجاست که اگر آن شمعی که روشنایی می‌بخشد، آتش به جان من بیافکند، باید انتظارش را داشت.
فکندی زلف بر رخ اضطرابی کرد دل پیدا
چو مرغی کش بناگه آتش اندر آشیان افتد
هوش مصنوعی: زلف‌های تو بر چهره‌ام افتاده و دل مرا به حالتی پریشان و نگران درآورده است، مانند پرنده‌ای که ناگهان در آشیانه‌اش آتش می‌افتد.
بمقصد راه کم جو از رکوع ای زاهد گم ره
که بسیار آزمودم تیر کج کم بر نشان افتد
هوش مصنوعی: ای زاهد، برای رسیدن به مقصد، راهی را جستجو نکن که در آن رکوع و عبادت بیشتر از دقت و توجه به هدف باشد. چرا که من بارها تجربه کرده‌ام که تیر کج هرگز بر نشانه نمی‌افتد و به هدف نمی‌رسد.
فضولی صبح سان دم می زنی از مهر رخسارش
نمی‌ترسی از آن دم کز تو آتش در جهان افتد
هوش مصنوعی: در زمان صبح، تو با خیال راحت از زیبایی چهره‌اش صحبت می‌کنی و به هیچ چیزی از آن ترس نداری، حتی به این فکر که ممکن است از این حرف‌ها آتش و هیاهو در جهان پدید آید.