گنجور

شمارهٔ ۱۴۱

چو مشاطه بدست آن چین زلف خم بخم گیرد
بچین از رشک دستش نافه را درد شکم گیرد
بیاد بوی زلفش جان من تا کی ز تن شبها
برون آید سر راه نسیم صبحدم گیرد
قلم گیرد روان از بیم خجلت دست صورتگر
چو صورتگر پی تصویر آن قامت قلم گیرد
بخورشید آن رخ چون ماه منما احترازی کن
مباد آن آینه از چشمه خورشید نم گیرد
چراغ افروخت ماه از شمع رویت میل آن دارد
کزین پس روشنی از پرتو خورشید کم گیرد
من از لطف تو بودم زنده کردی ترک آن زین بس
مگر شمع حیاتم آتش از برق ستم گیرد
فضولی را مکن منع از سرشک آه دل ناصح
که عالم گیرد ار زین سان سپه سازد علم گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو مشاطه بدست آن چین زلف خم بخم گیرد
بچین از رشک دستش نافه را درد شکم گیرد
هوش مصنوعی: وقتی آرایشگری دست به کار می‌شود و زلف‌های خمیده و چین‌دار را به زیبایی می‌زند، زلف‌هایش حسادت را برمی‌انگیزد و مانند دلی که از درد عشق می‌سوزد، به شوق می‌آید.
بیاد بوی زلفش جان من تا کی ز تن شبها
برون آید سر راه نسیم صبحدم گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به احساس longing و دل‌تنگی اشاره دارد. شاعر به یاد بوی زلف محبوبش است و آن را به جانی تشبیه می‌کند که نمی‌تواند از احساسات خود رها شود. او می‌خواهد بداند تا کی باید شب‌ها در تنهایی بماند و هر صبح، نسیم صبحگاهی را به یاد آن عشق برای خود بگیرد. در واقع، این احساس آشفتگی و نیاز به نزدیکی به محبوب را به تصویر می‌کشد.
قلم گیرد روان از بیم خجلت دست صورتگر
چو صورتگر پی تصویر آن قامت قلم گیرد
هوش مصنوعی: قلم به خاطر نگرانی از شرم و خجالت، مانند مجسمه‌سازی که در حال ساختن تصویری از آن قامت زیباست، به حرکت درمی‌آید و می‌نویسد.
بخورشید آن رخ چون ماه منما احترازی کن
مباد آن آینه از چشمه خورشید نم گیرد
هوش مصنوعی: به خورشید نگاهی نکن که چهره‌ات مانند ماه است. مراقب باش که مبادا آن آینه از نور خورشید پر شود.
چراغ افروخت ماه از شمع رویت میل آن دارد
کزین پس روشنی از پرتو خورشید کم گیرد
هوش مصنوعی: ماه به خاطر زیبایی و درخشش چهره‌ات روشنایی می‌افروزد و تمایل دارد که از این پس، نورش از تابش خورشید کم‌ و کمتر شود.
من از لطف تو بودم زنده کردی ترک آن زین بس
مگر شمع حیاتم آتش از برق ستم گیرد
هوش مصنوعی: من به لطف تو زنده‌ام و به خاطر تو از آن رنج دور شدم، با این حال اگر شمع زندگی‌ام آتش بگیرد، دلیلش ستمی است که بر من می‌رود.
فضولی را مکن منع از سرشک آه دل ناصح
که عالم گیرد ار زین سان سپه سازد علم گیرد
هوش مصنوعی: از فضولی دوری کن و اجازه نده که غم و اندوه دل ناصح بر تو تاثیر بگذارد، زیرا اگر چنین باشد، علم و آگاهی در دنیا ایجاد می‌شود.