شمارهٔ ۱۳۸
ندانستم که آن ماه آن چنین راه ستم گیرد
شود سرکش ز پا افتادگان را دست کم گیرد
قدم تا چند از بار غم آن سرو خم باشد
دلم تا کی ز دست بی کسی دامان غم گیرد
ندیدم گرم خونی جز حنا کز روی یک رنگی
دم خونریزم آرد رحم دست آن صنم گیرد
ملایک در فلک گریند مردم در زمین بر من
چو عالم را فغانم با صدای زیر و بم دارد
بگردون سیل اشکم می رسد هاله مبند ای مه
که کس در رهگذار سیل خونی خانه کم گیرد
طبیبا داغ تدبیر من آن به کم نهی بر دل
نپنداری که عاشق را دل از ذوق الم گیرد
فضولی را میسر نیست ذوق دولت وصلت
همان به الفتی در کنج تنهایی به غم گیرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندانستم که آن ماه آن چنین راه ستم گیرد
شود سرکش ز پا افتادگان را دست کم گیرد
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که آن ماه (عزیز) اینطور با ستمگری رفتار کند و به بیپایگان و سقوطکردهها بیتوجهی کند.
قدم تا چند از بار غم آن سرو خم باشد
دلم تا کی ز دست بی کسی دامان غم گیرد
هوش مصنوعی: چقدر باید به خاطر غم آن دختر زیبا ناراحت باشم؟ دلم تا کی باید به خاطر تنهایی و افسردگیام غرق در درد باشد؟
ندیدم گرم خونی جز حنا کز روی یک رنگی
دم خونریزم آرد رحم دست آن صنم گیرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که جز رنگ حنا (که نماد تناسب و زیبایی است) هیچ چیز دیگری را نمیبیند که به اندازه آن دلی را به تپش درآورد. او از یک رنگی و هماهنگی حنا سخن میگوید و میافزاید که دست آن معشوق میتواند به او رحم کند و احساساتی عمیق را در او به وجود آورد. به نوعی، شاعر در این ابیات بیانگر تحسین و عشق به معشوق خود است.
ملایک در فلک گریند مردم در زمین بر من
چو عالم را فغانم با صدای زیر و بم دارد
هوش مصنوعی: فرشتگان در آسمان میگریند و مردم بر زمین به خاطر من ناله میکنند؛ چون در دل عالم فریادی با آهنگهای مختلف وجود دارد.
بگردون سیل اشکم می رسد هاله مبند ای مه
که کس در رهگذار سیل خونی خانه کم گیرد
هوش مصنوعی: دلم از شدت احساسات پر شده و اشکام به قدری زیاد است که میتواند جاری شود. ای ماه، در این حالتی که دارم، حوصلهام را سر نبر. زیرا در این مسیر پر درد و رنج، کسی نمیتواند خونی که به خانهام آمده را از بین ببرد.
طبیبا داغ تدبیر من آن به کم نهی بر دل
نپنداری که عاشق را دل از ذوق الم گیرد
هوش مصنوعی: ای پزشک، خوب است که در تدبیر و درمان من کوششی کنی، اما نمیدانی که دل عاشق از طعم آلام و دردها زخمزده و ملول میشود.
فضولی را میسر نیست ذوق دولت وصلت
همان به الفتی در کنج تنهایی به غم گیرد
هوش مصنوعی: فضولها و کنجکاوان نمیتوانند شادی و زیبایی عشق را درک کنند. بهتر است که در سکوت و تنهایی، با غم و اندوه خود کنار بیایند.