شمارهٔ ۱۳
شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را
بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را
چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،
بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را
صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد
بجرم آن که با زلفت برابر گفت سنبل را
لباس عاریت را اعتباری نیست ای منعم
ز گلبن کم نه بر باده ده رخت تجمل را
چه جویم التفات از گلرخی کز غایت شوخی
ز اسباب کمال حسن می داند تغافل را
نه ای عاشق ، اگر فکرِ نجات از قیدِ غم داری،
چه نسبت با اسیر عشق تدبیر و تأمل را
فضولی بی توکل راه دشوارست بر مقصد
مده گر طالبی از دست دامان توکل را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1402/11/10 01:02
سیدمحمد جهانشاهی
نه ای عاشق ، اگر فکرِ نجات از قیدِ غم داری
1402/11/10 14:02
سیدمحمد جهانشاهی
چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،
1403/02/14 02:05
Khishtan Kh
کنون که کرده پر سیماب،ره بشنود سُنبُل را
چه حاصل آید از ناله بکف بیچاره بلبل را
گهی زنبور کامجوید،گهی پروانه می بوید
مجال افتاده تا ناکس برد فیض تغافل را