گنجور

شمارهٔ ۵

کشید شاهد گل را صبا ز چهره نقاب
نقاب روی زمین گشت سبزه سیراب
محذرات سراپرده بطون عصون
زدند آتش نهضت بپردهای حجاب
ز خار گل نکشد منت از پی تمکین
کنونکه یافت قبول نظاره احباب
بس است خیمه گل را همین که از هر سو
کمند مد شعاع بصر شدست طناب
سوال حال بنفشه ز باغبان کردم
بقد خم شده پیر شکسته داد جواب
که ساکنان درون سراچه دل خاک
فکنده اند بحذب برومیان قلاب
مگو که بی جهت افکنده است هر جانب
شکافها بدل دشت دشنه سیلاب
صلای روی زمین می دهد به اهل زمان
زمان زمان اثر افتتاح این ابواب
درید بر بدن سبزه سیل جامه برف
ربود صوت عنادل ز چشم نرگس خواب
پی تولد اظهار گونه گونه گرفت
عروق ناهیه رنگ مجازی اصلاب
پی تعلم اطفال قمری و بلبل
گشود دور ز اوراق گل هزار کتاب
مگو که هست ز لطف بهار و جنبش باد
فتاده سبزه تر بزمین بر آب حباب
نشان سیلی سیلیست بر زمین که شدست
کبود روی زمین پر ز آبله کف پاب
لطافتیست هوا را که هر کجا گذرد
رطوبتش گل نیلوفر آورد ز سراب
نمود قطره شبنم ببرگ نرگس تر
چنانکه بر لب بیمار رشحه جلاب
طراوتیست زمین را گرو چه خیزد گرد
بذرهاش توان گفت قطرهای گلاب
رطوبتی ز هوا شب مگر گرفت که روز
بر آفتاب فکندست رخت خویش سحاب
بمفلسان چمن تا دهد برسم ذکات
پرست دامن گل از قراحته زر ناب
زری ز خیره گلبن بشرط استنما
مگر که یافته است از مدار خول نصاب
گرفت سخن چمن رونق از نسیم بهار
چنانکه مملکت از سرور بلند جناب
زهی خجسته خیالی که بر تعین او
نیافتست تسلط تصرف القاب
ز بام عرش که باران فیض راست غدیر
مسلطست بگلزار علم او میزاب
ز چتر علم که بر عالمست سایه فکن
مشیدست باوتاد حلم او اطناب
مه سپهر فضیلت فضیل دریا دل
که روشنست باو دیده اولوالالباب
مهیست دیده تمامی در ابتدای طلوع
گل شگفته در آغاز نو بهار شباب
زهی وجود تو آینه دار فیض ازل
خلاف رای تو مستوجب عذاب و عقاب
شده عقاب ستم دیر دور را خفاش
بدور عدل تو ای آفتاب عالمتاب
پناه عدل تو شد حامی عراق عرب
که از تطاول دست ستم نگشت خراب
تویی که رایض اقبال کرده در هر کار
عنان عزم ترا منعطف بصوب ثواب
تویی که لطف ازل قامت قبول ترا
نکرده است مزین مگر بثوب ثواب
تصرف تو در احکام کارخانه دهر
فزون تر از اثر عالمست در اعراب
نشانه قبه عرشست هر کجا که شود
قد تو تیر کمانخانه خم محراب
اگر شهد صفت در مذاق لطف تو هست
منافع متضمن برون ز حصر و حساب
حرارت غضبت نیز نیست بی نفعی
سرور سینه بی سوز دل دهد چو شراب
شها فضولی زارم که گردش گردون
فکنده است بسر رشته امیدم تاب
هوای وصل توام پیر کرد بس که ز بود
سمند عمر ز دستم عنان برسم شتاب
امید هست که حالا درین نشیمن غم
کند لقای تو سلب کدورتم ایجاب
امید هست که تا هست نوبهار خزان
درین سراچه حیرت مهیمن وهاب
عموم فیض رساند ترا و در هر دم
دری بروی رضایت گشاید از هر باب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کشید شاهد گل را صبا ز چهره نقاب
نقاب روی زمین گشت سبزه سیراب
هوش مصنوعی: نسیم شاهد گل را از چهره‌اش برداشت و به این ترتیب، زمین پوشیده از سبزه تشنه، آبیاری شد.
محذرات سراپرده بطون عصون
زدند آتش نهضت بپردهای حجاب
هوش مصنوعی: آتش نهضت و شور و شوق در باطن افراد به وجود آمده، و این جرقه‌ها در دل‌های پنهان جستجوگر برانگیخته شده‌اند.
ز خار گل نکشد منت از پی تمکین
کنونکه یافت قبول نظاره احباب
هوش مصنوعی: گلی که از خار رشد کرده، نیاز ندارد که به خاطر تمکین از کسی دلسرد شود، حالا که محبت و توجه دوستان را به دست آورده است.
بس است خیمه گل را همین که از هر سو
کمند مد شعاع بصر شدست طناب
هوش مصنوعی: خیمه گل دیگر کافی است، چرا که از هر سو نور چشم را محاصره کرده و دشمنی در کمین است.
سوال حال بنفشه ز باغبان کردم
بقد خم شده پیر شکسته داد جواب
هوش مصنوعی: من از باغبان حال بنفشه را پرسیدم و او با حالتی خمیده و پیر، پاسخ داد.
که ساکنان درون سراچه دل خاک
فکنده اند بحذب برومیان قلاب
هوش مصنوعی: ساکنان درون قلبش، خاک بر سر کرده‌اند و مانند قلاب‌هایی به روم باستان گرفتار شده‌اند.
مگو که بی جهت افکنده است هر جانب
شکافها بدل دشت دشنه سیلاب
هوش مصنوعی: نگویید که همه این شکاف‌ها بی‌دلیل در دشت پراکنده‌اند، چرا که این دشت به دلیل دشنه‌ها و سیلاب‌ها، آسیب‌دیده و شکاف‌دار شده است.
صلای روی زمین می دهد به اهل زمان
زمان زمان اثر افتتاح این ابواب
هوش مصنوعی: صدای خوشی از زمین به اهل زمان می‌رسد که نشانه‌ای از گشایش این درهاست.
درید بر بدن سبزه سیل جامه برف
ربود صوت عنادل ز چشم نرگس خواب
هوش مصنوعی: باران طوفانی، بر تن سبز طبیعت پوشش سپیدی برف را از آن ربود و صدای‌ پرندگان خواب‌آلود از چشمان گل‌نرگس پنهان می‌شود.
پی تولد اظهار گونه گونه گرفت
عروق ناهیه رنگ مجازی اصلاب
هوش مصنوعی: در زمان تولد، رنگ‌های مختلف در عروق بدن نمایان شدند و نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌ها و حالات نوزاد بودند.
پی تعلم اطفال قمری و بلبل
گشود دور ز اوراق گل هزار کتاب
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و دلنشینی یاد می‌کند. او به جستجوی آموختن و یادگیری از نغمه‌های خوش بلبل و زیبایی گل‌ها اشاره دارد. این تصویر ذهنی نشان‌دهنده‌ی شوق به علم‌آموزی و زیبایی‌های طبیعی است که می‌تواند درس‌های فراوانی به انسان بدهد.
مگو که هست ز لطف بهار و جنبش باد
فتاده سبزه تر بزمین بر آب حباب
هوش مصنوعی: نگو که این سبزه‌ها به خاطر لطف بهار و حرکت باد روی زمین افتاده‌اند، که این‌ها تنها بازیگری بر روی آب حباب هستند.
نشان سیلی سیلیست بر زمین که شدست
کبود روی زمین پر ز آبله کف پاب
هوش مصنوعی: نشان ضربه‌ای که به زمین خورده، بر روی آن باقی مانده و اثر کبودی ایجاد کرده است. زمین حالا پر از زخم‌ها و آثار ضربه‌های مختلف شده است.
لطافتیست هوا را که هر کجا گذرد
رطوبتش گل نیلوفر آورد ز سراب
هوش مصنوعی: هوا به قدری لطیف و دل‌انگیز است که هرجا که می‌رود، رطوبتش باعث می‌شود گل نیلوفر در کنار آب‌های وهمی و سراب‌ها شکوفا شود.
نمود قطره شبنم ببرگ نرگس تر
چنانکه بر لب بیمار رشحه جلاب
هوش مصنوعی: قطرهٔ شبنم بر برگ نرگس به زیبایی و لطافتی است که مانند ترشح شیرینی از لب‌های یک بیمار می‌باشد.
طراوتیست زمین را گرو چه خیزد گرد
بذرهاش توان گفت قطرهای گلاب
هوش مصنوعی: زمینی که جوانه‌ها و بذرها را در خود دارد، تازگی و زندگی را به نمایش می‌گذارد. وقتی که باران یا شبنم بر روی آن می‌نشیند، می‌توان گفت که این قطرات شبیه گلاب هستند و خوشبو و دل‌انگیزند.
رطوبتی ز هوا شب مگر گرفت که روز
بر آفتاب فکندست رخت خویش سحاب
هوش مصنوعی: شب آرامش و لطافت هوا به تدریج موجب می‌شود تا صبح، ابرها بر روی خورشید سایه بیفکنند و گرما را کاهش دهند.
بمفلسان چمن تا دهد برسم ذکات
پرست دامن گل از قراحته زر ناب
هوش مصنوعی: به فقیران، چمنی می‌بخشد تا ذکات خود را ادا کند و دامن گل از زر ناب، آراسته است.
زری ز خیره گلبن بشرط استنما
مگر که یافته است از مدار خول نصاب
هوش مصنوعی: زری، که به معنای طلاست، به زیبایی و درخشندگی گلبن (گلزار یا باغ گل) اشاره دارد. در اینجا به مفهوم توجه و دقت در پیدا کردن چیزهای با ارزش و زیبا تاکید می‌شود. لذا باید در نظر داشت که برای دستیابی به زیبایی واقعی و حقیقی، باید ابتدا به شرایط و معیارهای لازم توجه کرد و از سیر و گردش‌های بی‌فایده خودداری کرد. در نهایت، تنها کسانی که به اصول و آداب لازم توجه کنند، می‌توانند به چیزهای ارزشمند دست یابند.
گرفت سخن چمن رونق از نسیم بهار
چنانکه مملکت از سرور بلند جناب
هوش مصنوعی: نسیم بهار چنان بر چمن اثر گذاشت که زیبایی و طراوت آن افزایش یافت، مانند اینکه سرور و شادی بر سرزمین حاکم شود.
زهی خجسته خیالی که بر تعین او
نیافتست تسلط تصرف القاب
هوش مصنوعی: ای کاش که خیال خوشی داشتم که تحت تأثیر هیچ‌گونه عنوان و نامی قرار نگرفته باشد و بر آن تسلطی نداشته باشم.
ز بام عرش که باران فیض راست غدیر
مسلطست بگلزار علم او میزاب
هوش مصنوعی: از بلندی آسمان، باران فیض نازل می‌شود و درختان علم در باغ دانش به فراوانی شکوفا هستند.
ز چتر علم که بر عالمست سایه فکن
مشیدست باوتاد حلم او اطناب
هوش مصنوعی: علم مانند چتری است که بر سر عالم سایه می‌افکند و صبر و حلم او باعث شده است که در زندگی به طولانی‌مدت و با آرامش برخورد کند.
مه سپهر فضیلت فضیل دریا دل
که روشنست باو دیده اولوالالباب
هوش مصنوعی: اهل دانش و خرد، با دیده بصیرت، می‌توانند درخشش نورانی و فضیلت‌های ان صوفی را همچون دریا بی‌پایان مشاهده کنند.
مهیست دیده تمامی در ابتدای طلوع
گل شگفته در آغاز نو بهار شباب
هوش مصنوعی: در نخستین روزهای بهار، گل‌های تازه شکفته می‌شوند و زیبایی جوانی را به نمایش می‌گذارند. چشم‌ها به تماشای این زیبایی می‌پردازند و در حس تازگی و زندگی غرق می‌شوند.
زهی وجود تو آینه دار فیض ازل
خلاف رای تو مستوجب عذاب و عقاب
هوش مصنوعی: وجود تو همچون آینه‌ای است که نعمت‌های بی‌پایان را نشان می‌دهد، در حالی که برخلاف خواسته‌ات، سزاوار عذاب و کیفر هستی.
شده عقاب ستم دیر دور را خفاش
بدور عدل تو ای آفتاب عالمتاب
هوش مصنوعی: عقاب ستم، که نماد قدرت و ظلم است، در برابر عدالت تو، ای خورشید درخشان و روشن، خفاشی خواهد بود که به دور می‌گردد.
پناه عدل تو شد حامی عراق عرب
که از تطاول دست ستم نگشت خراب
هوش مصنوعی: پناهی که برپا شده از بركت عدل تو باعث حمایت از عراق عرب گردید، به‌طوری‌که ظلم و ستم نتوانست این سرزمین را ویران کند.
تویی که رایض اقبال کرده در هر کار
عنان عزم ترا منعطف بصوب ثواب
هوش مصنوعی: تو هستی که در هر کاری به لطف اقبال موفق شده‌ای و اراده‌ات به سمت پاداش و خوبی مایل شده است.
تویی که لطف ازل قامت قبول ترا
نکرده است مزین مگر بثوب ثواب
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که لطف الهی، تو را در قالبی زیبا و شایسته قبول نکرده است، مگر اینکه با عمل درست و پاداش معنوی خود را بیارایی.
تصرف تو در احکام کارخانه دهر
فزون تر از اثر عالمست در اعراب
هوش مصنوعی: تسلط تو بر قوانین و چارچوب‌های زندگی بیشتر از تأثیر یک عالم بر رفتار مردم است.
نشانه قبه عرشست هر کجا که شود
قد تو تیر کمانخانه خم محراب
هوش مصنوعی: هر جایی که قد تو ایستاده باشد، نشانه‌ای از عظمت آسمانی و عرش خداوند خواهد بود، مثل تیر و کمان در یک مکان مقدس.
اگر شهد صفت در مذاق لطف تو هست
منافع متضمن برون ز حصر و حساب
هوش مصنوعی: اگر صفات شیرین و لذت‌بخش در وجود تو وجود دارد، آنگاه نتایج و سودها از محدودیت و شمارش فراتر خواهند رفت.
حرارت غضبت نیز نیست بی نفعی
سرور سینه بی سوز دل دهد چو شراب
هوش مصنوعی: خشم تو نیز اگرچه داغ و سوزان است، اما در نهایت تأثیری نخواهد داشت. دل بی‌سوز تو درست مانند شرابی است که هیچ لذتی ندارد.
شها فضولی زارم که گردش گردون
فکنده است بسر رشته امیدم تاب
هوش مصنوعی: من به خوبی می‌دانم که قدرت سرنوشت و زمان، امیدهایم را به هم ریخته و به حالتی ناامیدکننده تبدیل کرده است.
هوای وصل توام پیر کرد بس که ز بود
سمند عمر ز دستم عنان برسم شتاب
هوش مصنوعی: آرزو و اشتیاق دیدارت آن‌قدر مرا پیر و خسته کرده که در این مدت عمر، نتوانسته‌ام کنترل زندگی‌ام را به دست بگیرم و مدام در تلاش برای رسیدن به تو هستم.
امید هست که حالا درین نشیمن غم
کند لقای تو سلب کدورتم ایجاب
هوش مصنوعی: امیدوارم که اکنون در این خانه، دیدار تو باعث شود که غم‌ها و ناراحتی‌هایم برطرف گردد و دل شاد شوم.
امید هست که تا هست نوبهار خزان
درین سراچه حیرت مهیمن وهاب
هوش مصنوعی: امید دارم که تا زمانی که بهار وجود دارد، پاییز در این خانه‌ی شگفتی وجود نداشته باشد.
عموم فیض رساند ترا و در هر دم
دری بروی رضایت گشاید از هر باب
هوش مصنوعی: همه به تو لطف و خیر می‌رسانند و در هر لحظه درهای رضایت به روی تو گشوده می‌شود.