شمارهٔ ۳۸
دلی دارم پر از خون چون صراحی از غم عالم
حریفی کو که پیش او دلی خالی کنم یکدم
غمی دارم که گر میرم ز خاکم سر زند سبزه
بصد فیض بهاران سبزه مشکل گر شود خرم
ملال خاطرم زایل نمی گردد اگر جمشید
شود ساقی دهد می بهر دفع آن ز جام جم
مزاج شمع دارم نیستم بی گریه و سوزی
حیات من دلی پر آتش است و دیده پر نم
نپرسد کس ز درد بی حد و حال بدم چون هست
بیان حال و شرح درد من بیرون ز کیف کم
ز سودای سر زلف بتان باشد سرم خالی
مرا حالیست در قید خرد آشفته و در هم
صفا در عاشقان زنده دل می باشد ای عارف
کسی کو مرده ای در خانه دارد نیست بی ماتم
دلی مجروح دارم لیک باکی نیست چون دارد
جراحتهای دل از ذکر شاه اولیا مرهم
زهی سلطان عالی قدر عادل دل که در خلقت
بذات اوست فخر فرقه نسل بنی آدم
ظهور نور پاکش ناسخ دین مسیحا شد
بدور فیض بخش او نزد کس از مسیحا دم
دم جان بخش او جان می دهد صد چون مسیحا را
بدین اقرار دارد زنده گر باشد مسیحا هم
دو دم را تیغ خونریزش دمادم کار فرموده
ولی از روی معجز کرده رنگی کار در هر دم
در افشای حقیقت ریخته خون منافق را
در احیای شریعت کرده کار عیسی مریم
پناه آورد بر قرب جوارش تا طفیل او
بجنت بار یابد رانده چوب عصا آدم
چو صندوق مزارش زورقی با نوح پیدا کرد
ز طوفان حوادث بر دلش بنشست گرد غم
امیرالمؤمنین حیدر علی ابن ابی طالب
ز هر فاضل بفضل افضل زهر عالم بعلم اعلم
زهی فیض وجودت مدعا از خلقت هستی
بنای هستیش را رتبه تقدیم بر عالم
اگر سر رشته مهرت نبودی در کف دوران
فرو می ریخت نظم هستی این سلسله از هم
تو بودی صاحب معراج را مونس چه غم دارد
کسی کو را چراغ ره تو باشی در شب مظلم
تویی بر انس و جن از یمن قرب مصطفی حاکم
ترا زیبد سلیمانی که داری آنچنان خاتم
پیمبر پایه معراج فضل وحی قرب حق
همه دارد چنان نبود که دارد چون تویی بن عم
خدا را از ظهور خلقت اشیا تویی مقصد
نبی را در حریم قرب او ادنی تویی محرم
نشیمن طایر قدر ترا جایست کز قربش
ادب دادست مرغ روح جبریل امین خاتم
به اعجاز نبوت می شکافد بحر را موسی
ولی پیش تو حکم قطره دارد با وجود یم
تویی کامل بدانش هیچ نقصی نیست ذاتترا
که در وصف کمالت می تواند گفت لفظ کم
بمیدان ولایت چون بجولان آوری دلدل
بگردد کی رسد صد همچو ابراهیم را ادهم
شها شفقت شعارا با وجود همتت حاشا
که قد همتم گردد ز بار محنت کس خم
ترا مداحم و کافیست بر من التفات از تو
ثنای کس نمی گویم عطای کس نمی جویم
اگر از غیر تو رسم سخا جویم نیم مؤمن
بود گر آن سخا اموال قارون آن سخی حاتم
الهی آن قناعت بخش و طاقت ده که نزد کس
فضولی را نگرداند درین دعوی هوا ملزم
اساس بی نیازی و بنای همتش باشد
چو بنیاد وفا از حب شاه اولیا محکم
شمارهٔ ۳۷ - ستایش مصطفی چلبی: سرم فدای تو ای خامه خجسته خصالشمارهٔ ۳۹: باز در ملک جهان عدل برافراخت علم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی دارم پر از خون چون صراحی از غم عالم
حریفی کو که پیش او دلی خالی کنم یکدم
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و غم است، مانند ظرفی پر از مایعی سرخ. آیا شخصی را میشناسی که بتوانم در حضور او دلم را خالی کنم و یک زمان آرام بگیرم؟
غمی دارم که گر میرم ز خاکم سر زند سبزه
بصد فیض بهاران سبزه مشکل گر شود خرم
هوش مصنوعی: غم و اندوهی دارم که اگر روزی از خاک این دنیا بروم، سبزهای سر خواهد زد که با هزاران نعمت و زیبایی بهار همراه است. اگرچه ممکن است در این راه دشواریهایی پیش بیاید، اما نهایتاً خوشحال خواهم بود.
ملال خاطرم زایل نمی گردد اگر جمشید
شود ساقی دهد می بهر دفع آن ز جام جم
هوش مصنوعی: غم و اندوه من هرگز برطرف نمیشود، حتی اگر جمشید به عنوان ساقی شراب بیاید و مرا با جام جمشید سیراب کند.
مزاج شمع دارم نیستم بی گریه و سوزی
حیات من دلی پر آتش است و دیده پر نم
هوش مصنوعی: حالم مانند شمع است و بدون اشک و سوز نمیتوانم زندگی کنم. قلبم پر از آتش است و چشمانم پر از اشک.
نپرسد کس ز درد بی حد و حال بدم چون هست
بیان حال و شرح درد من بیرون ز کیف کم
هوش مصنوعی: هیچکس از درد بیپایان من نمیپرسد، چون حال و شرایط من را نمیتوان با کلمات توضیح داد و بیان کرد.
ز سودای سر زلف بتان باشد سرم خالی
مرا حالیست در قید خرد آشفته و در هم
هوش مصنوعی: دلم پر از خیال موهای پریشان محبوب است و من در حالی به سر میبرم که عقل و خرد در هم ریخته و آشفتهاند.
صفا در عاشقان زنده دل می باشد ای عارف
کسی کو مرده ای در خانه دارد نیست بی ماتم
هوش مصنوعی: عشق و صفا تنها در دلهای زنده و شاداب عاشقان وجود دارد. کسی که در دل خود مردهای دارد، از غم و اندوه خالی نیست و هیچگاه نمیتواند در آرامش باشد.
دلی مجروح دارم لیک باکی نیست چون دارد
جراحتهای دل از ذکر شاه اولیا مرهم
هوش مصنوعی: دل آزردهای دارم اما نگران نیستم، چرا که یاد خداوند، که بزرگترین ولی است، دردهای دل را مداوا میکند.
زهی سلطان عالی قدر عادل دل که در خلقت
بذات اوست فخر فرقه نسل بنی آدم
هوش مصنوعی: ستایش بر پادشاهی بزرگوار و عادل که وجود او باعث افتخار نسل بشر است.
ظهور نور پاکش ناسخ دین مسیحا شد
بدور فیض بخش او نزد کس از مسیحا دم
هوش مصنوعی: نور پاک او به قدری درخشان است که آموزههای دین مسیحی را کنار گذاشت. کسی در نزدیکیش از فیض و برکت او بهرهمند نیست، مانند مسیح.
دم جان بخش او جان می دهد صد چون مسیحا را
بدین اقرار دارد زنده گر باشد مسیحا هم
هوش مصنوعی: نفس بخشنده او زندگی را به هر کس میدهد، حتی به هزاران مسیح. او به این حقیقت اعتراف میکند که اگر مسیح نیز زنده باشد، همین کار را میکند.
دو دم را تیغ خونریزش دمادم کار فرموده
ولی از روی معجز کرده رنگی کار در هر دم
هوش مصنوعی: دو تیغهای که به طور مداوم خون میریزد، به دقت کار کرده است، اما به گونهای معجزهآسا در هر لحظه رنگ و حالتی جدید به خود میگیرد.
در افشای حقیقت ریخته خون منافق را
در احیای شریعت کرده کار عیسی مریم
هوش مصنوعی: در بیان واقعیتها، خون افراد منافق فدای احیای اصول دین شده است، همانند کاری که عیسی مریم انجام داده است.
پناه آورد بر قرب جوارش تا طفیل او
بجنت بار یابد رانده چوب عصا آدم
هوش مصنوعی: به جایی پناه میبرد که نزدیکی او باعث میشود تا مانند فرزندی در بهشت وارد شود، مانند آدم که به خاطر اشتباهش از بهشت رانده شد.
چو صندوق مزارش زورقی با نوح پیدا کرد
ز طوفان حوادث بر دلش بنشست گرد غم
هوش مصنوعی: مثل یک گنجینه، مزار او نیز با کشتی نوح وارد عمل شد و از طوفان حوادث، غم و اندوه بر دل او نشسته است.
امیرالمؤمنین حیدر علی ابن ابی طالب
ز هر فاضل بفضل افضل زهر عالم بعلم اعلم
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب، از همه فرزانهتر و از نظر فضیلت بالاترین است؛ او در علم، بهترین و آگاهترین فرد در میان دانشمندان است.
زهی فیض وجودت مدعا از خلقت هستی
بنای هستیش را رتبه تقدیم بر عالم
هوش مصنوعی: خوشا به حال وجود تو که دلیل زندگی و هستی است. بلندای مقام تو در میان موجودات، نشانی از برتری و اهمیت آفرینش توست.
اگر سر رشته مهرت نبودی در کف دوران
فرو می ریخت نظم هستی این سلسله از هم
هوش مصنوعی: اگر محبت تو در زندگی نبود، همه چیز به سمت بی نظمی و آشفتگی میرفت و وجود این دنیا به هم میریخت.
تو بودی صاحب معراج را مونس چه غم دارد
کسی کو را چراغ ره تو باشی در شب مظلم
هوش مصنوعی: تو همدم کسی هستی که به معراج رفته، پس چه غمی خواهد داشت کسی که در شب تاریک تو چراغ راهش باشی.
تویی بر انس و جن از یمن قرب مصطفی حاکم
ترا زیبد سلیمانی که داری آنچنان خاتم
هوش مصنوعی: تو بر انس و جن، به واسطهی نزدیکی به پیامبر، فرمانروایی میکنی و بر تو سزاوار است که چون سلیمان باشی، زیرا تو نیز آنگونه نشان و مقام ویژهای داری.
پیمبر پایه معراج فضل وحی قرب حق
همه دارد چنان نبود که دارد چون تویی بن عم
هوش مصنوعی: پیمبر به خاطر فضیلتها و وحی که از جانب خدا دریافت کرده، به مقام والایی رسیده است. این گونه نیست که کسی دیگر به مرتبه او برسد، حتی اگر آن شخص، بن عم (ابن عم جواد) باشد.
خدا را از ظهور خلقت اشیا تویی مقصد
نبی را در حریم قرب او ادنی تویی محرم
هوش مصنوعی: خدا را از خلق موجودات تویی هدف و مقصود. نبی در نزد خداوند به جایی نزدیکتر از تو نیست، تو نیز در این حریم، جایگاه ویژهای داری.
نشیمن طایر قدر ترا جایست کز قربش
ادب دادست مرغ روح جبریل امین خاتم
هوش مصنوعی: آشیانه پرندهای مانند تو جایی است که به خاطر نزدیکیاش به مقام و احترام، روح جبرئیل امین را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
به اعجاز نبوت می شکافد بحر را موسی
ولی پیش تو حکم قطره دارد با وجود یم
هوش مصنوعی: موسی با معجزه نبوتش دریا را میشکافد، اما در مقابل تو، آن دریا تنها به اندازه یک قطره ارزش دارد.
تویی کامل بدانش هیچ نقصی نیست ذاتترا
که در وصف کمالت می تواند گفت لفظ کم
هوش مصنوعی: تو در دانش بینظیری و هیچ گونه نقصی در وجودت نیست. در توصیف کمال تو، هیچ واژهای نمیتواند به درستی بیانگر ویژگیهای تو باشد.
بمیدان ولایت چون بجولان آوری دلدل
بگردد کی رسد صد همچو ابراهیم را ادهم
هوش مصنوعی: وقتی به میدان ولایت قدم میگذاری و شور و حال به راه میاندازی، دلها به دور تو میچرخند و دستیابی به مقام ابراهیم مانند کار سادهای به نظر میرسد.
شها شفقت شعارا با وجود همتت حاشا
که قد همتم گردد ز بار محنت کس خم
هوش مصنوعی: ای پروردگار مهربان، با وجود تلاش و کوششت، هیچگاه نخواهی گذاشت که بار مشکلات، قامت ارادهات را خم کند.
ترا مداحم و کافیست بر من التفات از تو
ثنای کس نمی گویم عطای کس نمی جویم
هوش مصنوعی: من فقط به مدح و ستایش تو میپردازم و برای من کافی است که توجهات را جلب کنم. نیازی به ستایش دیگران ندارم و چشمداشتی به عطای کسی ندارم.
اگر از غیر تو رسم سخا جویم نیم مؤمن
بود گر آن سخا اموال قارون آن سخی حاتم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم generosity را از غیر تو جستجو کنم، نیمه مؤمن خواهم بود، حتی اگر بخواهم بخشش را با ثروت قارون مقایسه کنم یا با سخاوت حاتم.
الهی آن قناعت بخش و طاقت ده که نزد کس
فضولی را نگرداند درین دعوی هوا ملزم
هوش مصنوعی: خدایا، آن قناعتی را به من بده که قدرت تحمل در برابر خواستهها را داشته باشم و هیچگاه در این دعوی و تمایلات خود به دیگران دخالت نکنم.
اساس بی نیازی و بنای همتش باشد
چو بنیاد وفا از حب شاه اولیا محکم
هوش مصنوعی: بی نیازی و همت قوی باید بنیاد انسان را تشکیل دهد، همانطور که وفا و loyalty به محبوبان الهی ریشهی محکمی دارد.