گنجور

شمارهٔ ۳۵

که یارب این روش آموخت در شفق بهلال
که کرد یکجهتی و گرفت دامن آل
درین طریقه احسن به اندک ایامی
بسان دولت آل علی گرفت کمال
زهی امام مبین و مقتدای انس و ملک
که درگهش همه را هست قبله آمال
کسی که سایه آل علی پناهش نیست
گر آفتاب بود روی می نهد بزوال
شهی که طوق غلامیش می دهد همه را
امان بروز جزا از سلاسل اغلال
بظل عالی او هر که التجا نبرد
چو سایه می شود از پست همتی پامال
حمایتش ز ره عدل می تواند بست
ره مزاحمت شمع بر نسیم شمال
مهابتش ز سر قهر می تواند کرد
رسن بگردن رستم ز تار معجر زال
شها تویی که درین جلوه گه جمیله کون
بقصد عقد ولای تو کرد عرض جمال
جمال شاهد اقبال را پی زیور
ز داغ بندگی تو نهاد گردون خال
ز باطن تو هر آیینه کس نیافت وقوف
بظاهر تو جز آیینه کس ندید مثال
تویی که گر مدد از همت تو خواهد کس
برای رونق هر کار حل هر اشکال
گره کشایی هر کاری می تواند کرد
بسان غنچه گلزار دولت اقبال
امیر زاده علی ولی شعار که هست
وقوف او همه مشکلات را احلال
مه سپهر اصالت سپهر فضل و هنر
سر آمد همه مردم فرشته اخصال
یگانه که بکار دو کون داده رواج
به اهتمام صفای ضمیر و حسن فعال
سلوک او شده احمام شرع را قانون
مشخص است ز اطوار او حرام و حلال
ز روی رای بکاری که می کند رغبت
زمانه کیست در انجام آن کند اهمال
بنزد رای منیرش که واقف حال است
در احتیاج کسی را چه سوال
زبان خامه حاضر جواب او کرده
بفهم حال دل اهل سؤال را همه لال
ایا سپهر سخاوت همای اوج شرف
که ذکر نام شریف مبارکست بفال
ز بوستان هنر تا بنای آب و گلست
نخواسته چو تو گلبن نرسته چون تو نهال
دری ندیده بلطف تو بحر اصل نسب
گلی ندیده برنگ تو باغ جاه و جلال
چنین که از اثر لطف طبع حسن مزاج
خطور نیت بد بر ضمیر تست محال
تو هر چه می گذرانی بدل سزد که ملک
ثواب ثبت کند بر جریده اعمال
بهر دعا که کنی می کند ز نیت پاک
بر آسمان نرسیده اجابت استقبال
رضای خالق و مخلوق داردت دایم
پی تواضع و طاعت خمیده قد چو هلال
بدین سبب که تویی کم کسیست در عالم
بدین روش که تویی زود می رسی بکمال
رفیع منزلتا ان تویی که شاه نجف
گزید ذات ترا از نظایر و امثال
تمیز اهل فضیلت بعهده تو فکند
که هر که هست کند بر تو عرض استهلال
منم که بلبل بستان مدح منقبتم
خزانه دلم از نقد مدح مالامال
جز این شعار ندارم که در مناقت شاه
کنم نثار در نظم و صرف نقد مقال
بدین وسیله مرا نیز می تواند بود
که گاه گاه فتد بهر عرض حال مجال
امیدوار برانم که بهر مدح علی
دهی بلطف فراغم ز سایر اشغال
یمین بشاه نجف یاد کرده ام صد بار
که از نجف نشوم مایل یمین و شمال
بد آن امید که بعد مرور مدت عمر
رسد چو مرگ دهم خاک را بحال وصال
اگر نه لطف تو یاری کند درین منزل
اقامت من آواره هست امر محال
روا مدار که مرغ روان من زین ملک
بعزم سیر دیار دگر گشاید بال
دران دیار کشد آرزو مرا و کشد
مشقت از پی نقلم ملایک نقال
امید هست که از شرح خاکساری ما
نیابد آیینه خاطر تو گرد ملال
امید هست که تا هست در فضای وجود
مدار دایره گفت و گو بدین منوال
فضولی از تو همه مژده عطا شنود
تو هم ازو همه مدح ثنای حیدر و آل

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که یارب این روش آموخت در شفق بهلال
که کرد یکجهتی و گرفت دامن آل
هوش مصنوعی: ای کاش به من بگویند، که چه چیزی در سپیده‌دم به ماه یاد داده که چگونه به یک سمت برود و دامن ستاره‌ها را بگیرد.
درین طریقه احسن به اندک ایامی
بسان دولت آل علی گرفت کمال
هوش مصنوعی: در این راه، به سرعت و با تلاش کم می‌توان به کمالی دست یافت که شبیه به حالت و موقعیت خاندان علی (علیه‌السلام) است.
زهی امام مبین و مقتدای انس و ملک
که درگهش همه را هست قبله آمال
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن امام روشن و پیشوای انسان‌ها و فرشتگان که درگاه او، محلی است برای همه آرزوها و خواسته‌ها.
کسی که سایه آل علی پناهش نیست
گر آفتاب بود روی می نهد بزوال
هوش مصنوعی: کسی که نیازی به حمایت و پناه آل علی ندارد، حتی اگر درخشان و مانند آفتاب باشد، سرانجام به زوال و نابودی می‌رسد.
شهی که طوق غلامیش می دهد همه را
امان بروز جزا از سلاسل اغلال
هوش مصنوعی: شاهی که با لطف و محبت خود به غلامانش می‌پردازد، به همه نجات و رهایی می‌بخشد و آنان را از زنجیر و محدودیت‌ها آزاد می‌کند.
بظل عالی او هر که التجا نبرد
چو سایه می شود از پست همتی پامال
هوش مصنوعی: هر کس که به رحمت و لطف او پناه نبرد، همچون سایه‌ای می‌شود که زیر پای کسانی با اراده و نیک‌کامی زیر پا مانده و نابود می‌شود.
حمایتش ز ره عدل می تواند بست
ره مزاحمت شمع بر نسیم شمال
هوش مصنوعی: حمایت او از راه عدالت می‌تواند مسیر مزاحمت شمع را در برابر نسیم شمال قطع کند.
مهابتش ز سر قهر می تواند کرد
رسن بگردن رستم ز تار معجر زال
هوش مصنوعی: جلال و قدرت او می‌تواند به قدری باشد که حتی گره‌ای که به گردن رستم می‌افتد، به سادگی باز شود و زال با موهایش مانند پرده‌ای در مقابل او قرار گیرد.
شها تویی که درین جلوه گه جمیله کون
بقصد عقد ولای تو کرد عرض جمال
هوش مصنوعی: ای جان تویی که در این مکان زیبا، با هدف برقراری پیوندی عاشقانه و وفادار، زیبایی‌ات را به نمایش گذاشتی.
جمال شاهد اقبال را پی زیور
ز داغ بندگی تو نهاد گردون خال
هوش مصنوعی: زیبایی محبوبی که در اوج خوشبختی است، بر اثر عشق و دلدادگی به تو، نقش و نگاری زیبا بر چهره سرنوشت گذاشته است.
ز باطن تو هر آیینه کس نیافت وقوف
بظاهر تو جز آیینه کس ندید مثال
هوش مصنوعی: از درون تو هیچ‌کس پی به باطن تو نبرده و جز آینه، هیچ‌کس ظاهر تو را ندیده است.
تویی که گر مدد از همت تو خواهد کس
برای رونق هر کار حل هر اشکال
هوش مصنوعی: تو آنی که اگر کسی بخواهد برای رونق هر کار و حل هر مشکلی به یاری تو نیاز داشته باشد، به کمک تو می‌تواند اعتماد کند.
گره کشایی هر کاری می تواند کرد
بسان غنچه گلزار دولت اقبال
هوش مصنوعی: گشایش و حل مشکلات هر کسی می‌تواند انجام دهد، مانند شکوفه‌ای که در باغ شادی و خوشبختی رشد می‌کند.
امیر زاده علی ولی شعار که هست
وقوف او همه مشکلات را احلال
هوش مصنوعی: امیرزاده علی ولی شعاری است که اهل علم و معرفت است و او به خوبی از تمام مشکلات آگاه است و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها دارد.
مه سپهر اصالت سپهر فضل و هنر
سر آمد همه مردم فرشته اخصال
هوش مصنوعی: ماه در آسمان نمایانگر اصالت و برتری در علم و هنر است و اکنون برتری و فضیلت همه مردم به او جلب شده است.
یگانه که بکار دو کون داده رواج
به اهتمام صفای ضمیر و حسن فعال
هوش مصنوعی: تنها کسی که به تلاش و کوشش، به پاکی باطن و نیکی رفتار اهمیت داده است، زندگی را رونق بخشیده است.
سلوک او شده احمام شرع را قانون
مشخص است ز اطوار او حرام و حلال
هوش مصنوعی: رفتار و سلوک او به گونه‌ای است که شرایط قانونی شریعت را روشن می‌کند؛ بر اساس ویژگی‌های او، چیزهایی مشخص می‌شوند که حرام و حلال هستند.
ز روی رای بکاری که می کند رغبت
زمانه کیست در انجام آن کند اهمال
هوش مصنوعی: به این معنی که اگر بر اساس برنامه‌ای که داری کار کنی، نباید منتظر دیگران باشی که آیا آنها در انجام آن کار تأخیری خواهند داشت یا نه. باید خودت به کار ادامه دهی و به شوق و اشتیاق خودت پایبند باشی.
بنزد رای منیرش که واقف حال است
در احتیاج کسی را چه سوال
هوش مصنوعی: به نزد عقل و دانش روشن او برو که از حال دیگران باخبر است. در وضعیت نیاز کسی چه لزومی به سوال کردن وجود دارد؟
زبان خامه حاضر جواب او کرده
بفهم حال دل اهل سؤال را همه لال
هوش مصنوعی: قلم به خوبی می‌تواند به سوالات پاسخ دهد و حال و احوال افرادی را که سؤال می‌کنند، به وضوح بیان کند، در حالی که خود آن‌ها از بیان احساساتشان ناتوانند.
ایا سپهر سخاوت همای اوج شرف
که ذکر نام شریف مبارکست بفال
هوش مصنوعی: آیا آسمان بخشندگی، نشانه‌ی اوج کرامت و عزت است که ذکر نام پربرکتش به فال نیک می‌آید؟
ز بوستان هنر تا بنای آب و گلست
نخواسته چو تو گلبن نرسته چون تو نهال
هوش مصنوعی: از باغ هنر تا ساختار جسم و روح، مانند تو گل نروئیده و همچون تو نهالی نمی‌رسد.
دری ندیده بلطف تو بحر اصل نسب
گلی ندیده برنگ تو باغ جاه و جلال
هوش مصنوعی: هرگز دریا را مهربانی تو ندیده است و گل، اصل و نسب خود را به رنگ زیبای تو نشناخته است؛ زیرا باغی که پر از عظمت و شکوه است، به لطف وجود تو به وجود آمده است.
چنین که از اثر لطف طبع حسن مزاج
خطور نیت بد بر ضمیر تست محال
هوش مصنوعی: نگران نباش، وقتی که طبیعت خوب و خوب‌خواهی در وجودت وجود دارد، نمی‌توانی به افکار منفی و بد فکر کنی.
تو هر چه می گذرانی بدل سزد که ملک
ثواب ثبت کند بر جریده اعمال
هوش مصنوعی: هرچه سختی و مشقت را تحمل می‌کنی، شایسته است که پاداش آن در دفتر اعمال تو ثبت شود.
بهر دعا که کنی می کند ز نیت پاک
بر آسمان نرسیده اجابت استقبال
هوش مصنوعی: هر دعا که با نیت خالص و پاک انجام شود، به جای اینکه در آسمان متوقف بماند، مورد توجه قرار می‌گیرد و پذیرفته می‌شود.
رضای خالق و مخلوق داردت دایم
پی تواضع و طاعت خمیده قد چو هلال
هوش مصنوعی: خوشنودی خداوند و بندگان او همیشه با توست، پس همیشه فروتن و مطیع باش، مانند هلال که با نرمی و لطافت خمیده است.
بدین سبب که تویی کم کسیست در عالم
بدین روش که تویی زود می رسی بکمال
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه تو به گونه‌ای خاص و ویژه هستی، افرادی مانند تو در دنیا کم هستند و به همین خاطر به سرعت به کمال و اهداف خود می‌رسی.
رفیع منزلتا ان تویی که شاه نجف
گزید ذات ترا از نظایر و امثال
هوش مصنوعی: تو بلندمرتبه‌ای و منزلت والایی داری، زیرا که خودت را در میان بزرگان و یکتایان چون شاه نجف انتخاب کرده‌ای.
تمیز اهل فضیلت بعهده تو فکند
که هر که هست کند بر تو عرض استهلال
هوش مصنوعی: عمل خوب و فضیلت را به عهده تو گذاشته‌اند، زیرا هرکس برای تو پیام تبریک و خواسته‌هایش را به نمایش می‌گذارد.
منم که بلبل بستان مدح منقبتم
خزانه دلم از نقد مدح مالامال
هوش مصنوعی: من بلبل باغم و صدای مدح و ستایشم در دل به اندازه‌ای ثروتمند است که پر از نتایج و تحسین‌هاست.
جز این شعار ندارم که در مناقت شاه
کنم نثار در نظم و صرف نقد مقال
هوش مصنوعی: من چیزی جز این ادعا ندارم که برای عشق به شاه، خود را فدا کنم و در شعر و گفتار خود، از اصل و محتوای سخن بهره‌ بگیرم.
بدین وسیله مرا نیز می تواند بود
که گاه گاه فتد بهر عرض حال مجال
هوش مصنوعی: به این ترتیب، گاهی اوقات می‌توانم نظرم را درباره وضعیت فعلی خود بیان کنم.
امیدوار برانم که بهر مدح علی
دهی بلطف فراغم ز سایر اشغال
هوش مصنوعی: امید دارم که به خاطر ستایش علی، با مهربانی به من کمک کنی تا از سایر مشغله‌ها آزاد شوم.
یمین بشاه نجف یاد کرده ام صد بار
که از نجف نشوم مایل یمین و شمال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به یادآوری و ارادت خود به شخصیت‌های بزرگ و مقدس اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که هرگز از مسیر راست و درستی که به آن اعتقاد دارد، منحرف نخواهد شد. او در واقع بیان می‌کند که در تصمیمات و جهت‌گیری‌های زندگی‌اش، همواره ثابت‌قدم و یکپارچه خواهد ماند و اجازه نخواهد داد که وسوسه‌ها یا تغییرات او را از هدف و هدایت اصلی‌اش دور کنند.
بد آن امید که بعد مرور مدت عمر
رسد چو مرگ دهم خاک را بحال وصال
هوش مصنوعی: امید به زندگی بعد از گذشت زمان، زمانی بیهوده است، زیرا با آمدن مرگ، خاک همه چیز را به هم می‌ریزد و به شرایط وصال نمی‌رسد.
اگر نه لطف تو یاری کند درین منزل
اقامت من آواره هست امر محال
هوش مصنوعی: اگر مهربانی تو کمک نکند، در اینجا که هستم، در این زندگی سرگردان و بی‌پناه خواهم بود.
روا مدار که مرغ روان من زین ملک
بعزم سیر دیار دگر گشاید بال
هوش مصنوعی: اجازه نده که پرندهٔ آزاد من از این سرزمین پرواز کند و عازم جایی دیگر شود.
دران دیار کشد آرزو مرا و کشد
مشقت از پی نقلم ملایک نقال
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، آرزوهایم مرا به سمت خود می‌کشد و دردسرها و سختی‌ها به دنبال من می‌آید، مانند فرشتگانی که داستان‌ها را روایت می‌کنند.
امید هست که از شرح خاکساری ما
نیابد آیینه خاطر تو گرد ملال
هوش مصنوعی: امید داریم که توضیحات ما در مورد خضوع و فروتنی‌مان، باعث نشود که در دل تو حس ناامیدی و غم به وجود بیاید.
امید هست که تا هست در فضای وجود
مدار دایره گفت و گو بدین منوال
هوش مصنوعی: امیدوارم تا زمانی که در این جهان هستیم، گفت و گوهای ما به همین شکل ادامه داشته باشد.
فضولی از تو همه مژده عطا شنود
تو هم ازو همه مدح ثنای حیدر و آل
هوش مصنوعی: فضولی از تو خبرهای خوبی را دریافت می‌کند و تو نیز از او همواره تعریف و ستایش حضرت علی و فرزندان او را می‌شنوی.