گنجور

شمارهٔ ۳۲

بر آنم که از دلبران بر کنم دل
نه سهل است کار چنین رب سهل
تو توفیق ترک هوا بخش یارب
که این شیوه آسان نماییست مشکل
دلا تا بکی سازد از ساده لوحی
ترا صورت از معنی خویش غافل
کند همچو آیینه صورت پرستت
بدین شکل نظاره هر شمائل
چو بتخانها کعبه خاطرت را
دمی زیور فانی از نقش زایل
شوی بسته آب و گل چون ریاحین
سراسیمه رنگ و بو چون عنادل
بخورشید رویان بد مهر راغب
به سیمین بران جفا پیشه مایل
شکار بتان مقوس حواجب
اسیر غزالان مشگین سلاسل
ز طغیان حیرت گهی دست بر سر
ز اشک ندامت گهی پای در گل
شب و روز آماج تیر ملامت
گه از طعن نادان گه از پند عاقل
ترا در ره عشق این سست عهدان
بجز محنت دایمی چیست حاصل
حسابی دگر نیست در دفتر عشق
بجز رنج باقی و اندوه فاضل
مکن نقش بر لوح دل عشق فانی
مشو حجت باطلی را مسجل
مخور می بامید نفعی کزو یافت
پس از تلخی درد سر طبع جاهل
فریبی مخور زانکه نسبت بافعی
ممد حیات است زهر هلاهل
تصور مکن عین معنیست صورت
صور نیست جز بر معانی دلایل
مجو ره بکشف رموز حقایق
ز بحث مسائل ز جمع رسائل
که گمراهی رهروان حقیقت
بود بی شک از اختلاف مسائل
تو هر مذهبی را که بر حق شناسی
نقیض تو گوید زهی دین باطل
ترا هر که بد نفس و ظالم نماید
بر دشمنت نیک نفس است و عادل
چو از نیک و بد هیچکس نیست واقف
که داند که مدبر که و کیست مقبل
منه اعتمادی بعز اعالی
مکن اعتباری بذل اراذل
بود شرط انصاف ترک فضولی
نه لاف کمالات و بحث افاضل
ز نخوت چه حاصل خبر چون نداری
که تسکین و تحریک را کیست عامل
چو صرفت هواییست مشکل که یابی
وقوفی بتحقیق افعال فاعل
مبند افترا بر عناصر چو رمال
مگو نکته خارج از حکم داخل
منه تهمت هندسی بر کواکب
که آن از چه بازغ شد این از چه آفل
مکن دأب تقویم را آلت کذب
خلاف از حساب بروج و منزل
زبان منطق نکته معنوی کن
شو از نوع ناطق نه از جنس صاهل
اگر بایدت راحت پنج روزه
ز نه چنبر چرخ پیوند بگسل
و گرنه ترا اضطرابست و افغان
درین دایره متصل چون جلاجل
مکش همچو خورشید بیم زوالی
بکنجی فکن بستر امن چون ظل
که نتواندت یافت هر چند گردد
فلک گرد عالم بچندین مشاعل
چو عنقا ز عالم گزین قاف عزلت
باسباب ملک سلیمان منه دل
چه ارواح قدسی نهان از نظر شو
مجرد ز اجرام اجسام هائل
چه به زانکه مانند آن هر دو باشی
باقبال نزید و تجرید قابل
تو مخفی و عالم ز آوازه ات بر
تو پنهان و فیض تو بر خلق شامل
اگر نیت کعبه وصل داری
چه بندی بعزم ره دور محمل
چه خیزد ز تشویش طی بوادی
چه آید ز سودای قطع مراحل
قدم بر سر کام خود نه کزین ره
بکامی توانی رسیدن بمنزل
بجز یک قدم راه تا کعبه از تو
تو در قطع این یک قدم راه کاهل
وفا کن جفا کار را وز برابر
نکو خواه بد خواه را در مقابل
به قتل ار کسی از تو خشنود گردد
رضای جوی و منت بجان نه ز قاتل
مکن در سؤال کس اندیشه برد
سؤال ار بود جان بدخواه سائل
بخیر العمل کوش یاد آر از آن دم
که بخشد جزا حق باعمال عامل
زهی ضایع انکس که پیوسته او را
بود دعوی عالی از طبع سافل
ز افلاک درشان جنت نشانش
فرود آمده آیت قدر نازل
نه دانش ز احوال آغاز واقف
نه رایش بتصدیق انجام قائل
الهی ببحر عطای عمیمت
که آن بحر را کس ندیدست ساحل
الهی بنور نبی شمع کونین
کزان چراغست روشن دو محفل
درین عرصه چندانکه بهر تردد
بود روح را مرکب جسم حامل
چنان کن نصیبم که گردم بیادت
زمانی مسبح زمانی مهلل
چو این عزت عاجل آید به آخر
مکن نا امیدم زمأمول آجل
امیدم چنانست کآخر بر آید
امیدی که دارم ز فضل مفضل
سرور قبول از روانم برد غم
لوای عطا بر سرم افکند ظل
فضولی درین نظم گفتی سخنها
خلاف مسمی ز حسن خصائل
همانا که بهر تو گفتست جامی
ایا خیر قولی فیاشر قائل

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آنم که از دلبران بر کنم دل
نه سهل است کار چنین رب سهل
هوش مصنوعی: من قصد دارم که از دل معشوقان، دل خود را بکنم، اما این کار آسان نیست و به سادگی انجام نمی‌شود.
تو توفیق ترک هوا بخش یارب
که این شیوه آسان نماییست مشکل
هوش مصنوعی: ای خدا، توفیق رها کردن دلخواه‌ها را به من عطا کن، زیرا ترک آنها به ظاهر کاری ساده است اما در واقع بسیار دشوار است.
دلا تا بکی سازد از ساده لوحی
ترا صورت از معنی خویش غافل
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی به خاطر سادگی‌ات به ظواهر و شکل‌ها اکتفا می‌کنی و از حقیقت و معنی واقعی خودت غافل هستی؟
کند همچو آیینه صورت پرستت
بدین شکل نظاره هر شمائل
هوش مصنوعی: چشم تو مانند آینه‌ای است که زیبایی‌های صورت تو را به خوبی نشان می‌دهد و هر ویژگی تو را با دقت تماشا می‌کند.
چو بتخانها کعبه خاطرت را
دمی زیور فانی از نقش زایل
هوش مصنوعی: به مانند بتخانه‌ها، کعبه‌ی خاطرت را برای لحظه‌ای با زیبایی‌های زودگذر بیارای.
شوی بسته آب و گل چون ریاحین
سراسیمه رنگ و بو چون عنادل
هوش مصنوعی: شکل و قوام بدن مانند گل و گیاه است و این زیبایی و رنگ و عطرش مثل پرندگان شاداب و سرزنده می‌باشد.
بخورشید رویان بد مهر راغب
به سیمین بران جفا پیشه مایل
هوش مصنوعی: به خورشید که درخشان و زیباست، علاقه‌مند می‌شود، اما به شخصی با چهره نقره‌ای و چالاک که از خود بدی نشان می‌دهد، تمایل پیدا می‌کند.
شکار بتان مقوس حواجب
اسیر غزالان مشگین سلاسل
هوش مصنوعی: شکار زیبایی‌هایی که دارای حواجب قوس‌دار هستند، در دام غزال‌های خوش‌بو و زیبا گرفتار شده است.
ز طغیان حیرت گهی دست بر سر
ز اشک ندامت گهی پای در گل
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی از حیرت و گیجی، گاهی دست را بر سر می‌گذارم و در moments دلتنگی و پشیمانی، گاهی پاهایم در گل و موانع زندگی فرو می‌رود.
شب و روز آماج تیر ملامت
گه از طعن نادان گه از پند عاقل
هوش مصنوعی: انسان در طول شب و روز تحت تأثیر انتقادات و سرزنش‌هاست؛ گاهی از سوی نادانان که سخنان ناپخته می‌زنند و گاهی از جانب افراد عاقل که مشاوره می‌دهند.
ترا در ره عشق این سست عهدان
بجز محنت دایمی چیست حاصل
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، جز درد و رنج دائمی از این عهد شکنان هیچ دستاوردی نخواهی داشت.
حسابی دگر نیست در دفتر عشق
بجز رنج باقی و اندوه فاضل
هوش مصنوعی: در عشق، دیگر حساب و کتابی وجود ندارد و تنها باقی‌مانده آن رنج و اندوه است.
مکن نقش بر لوح دل عشق فانی
مشو حجت باطلی را مسجل
هوش مصنوعی: عشق را در دل خود به یادگار نگذار و آن را زائل نکن. به شواهد بی‌اساس و نادرست اعتنا نکن.
مخور می بامید نفعی کزو یافت
پس از تلخی درد سر طبع جاهل
هوش مصنوعی: هرگز از نوشیدن می به امید نفع آن غافل نباش، زیرا این خوشی ممکن است پس از تحمل تلخی و دردهایی که از نادانی به وجود می‌آید، به دست آید.
فریبی مخور زانکه نسبت بافعی
ممد حیات است زهر هلاهل
هوش مصنوعی: فریب نخور، زیرا که نسبت به کارهایی که انجام می‌دهی، زندگی را بهبود می‌بخشد و زهرهای مهلک را از بین می‌برد.
تصور مکن عین معنیست صورت
صور نیست جز بر معانی دلایل
هوش مصنوعی: به این معنا فکر نکن که ظاهر، خودِ حقیقت است؛ زیرا صورت‌ها تنها نشانه‌هایی برای درک معانی عمیق‌تر هستند.
مجو ره بکشف رموز حقایق
ز بحث مسائل ز جمع رسائل
هوش مصنوعی: برای درک عمیق حقیقت‌ها، نباید تنها به مباحث و مقالات اکتفا کرد.
که گمراهی رهروان حقیقت
بود بی شک از اختلاف مسائل
هوش مصنوعی: گمراهی کسانی که در پی حقیقت هستند، به طور حتم ناشی از تفاوت دیدگاه‌ها و نظریات مختلف است.
تو هر مذهبی را که بر حق شناسی
نقیض تو گوید زهی دین باطل
هوش مصنوعی: هر مذهبی که برحق باشد، اگر چیزی خلاف نظر تو بگوید، آن را باطل می‌دانی.
ترا هر که بد نفس و ظالم نماید
بر دشمنت نیک نفس است و عادل
هوش مصنوعی: هرکس به تو بد و ظالم نشان دهد، در واقع دشمن تو را انسان نیک نفس و عادل نشان می‌دهد.
چو از نیک و بد هیچکس نیست واقف
که داند که مدبر که و کیست مقبل
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از نیکی و بدی خبر ندارد، پس چه کسی می‌داند که مدبر و تدبیرکننده کیست و چه زمانی باید به او توجه کرد؟
منه اعتمادی بعز اعالی
مکن اعتباری بذل اراذل
هوش مصنوعی: به کسی که به بخشش و عزت خود اعتماد دارد، نباید آن را به افرادی که در جایگاه پایین‌تری قرار دارند، بی‌ارزش کرد.
بود شرط انصاف ترک فضولی
نه لاف کمالات و بحث افاضل
هوش مصنوعی: برای برقراری عدالت، باید از کارهای بی‌مورد و بی‌جا پرهیز کرد، نه این‌که فقط به برتری‌ها و فضیلت‌های دیگران بپردازیم و در مورد آن‌ها مباحثه کنیم.
ز نخوت چه حاصل خبر چون نداری
که تسکین و تحریک را کیست عامل
هوش مصنوعی: از خودبینی و arrogancy چه فایده‌ای داری، در حالی که نمی‌دانی چه کسی باعث آرامش و تحریک احساسات است؟
چو صرفت هواییست مشکل که یابی
وقوفی بتحقیق افعال فاعل
هوش مصنوعی: زمانی که موضوعی را به طور عمیق و دقیق بررسی می‌کنید، درک کردن کامل آن بسیار دشوار است و ممکن است نتوانید به تمامی ابعاد و جزئیات آن پی ببرید.
مبند افترا بر عناصر چو رمال
مگو نکته خارج از حکم داخل
هوش مصنوعی: نباید اتهاماتی به عناصر وارد کنی؛ مانند دعانویس‌ها که نکته‌ای را خارج از حکم نمی‌گویند.
منه تهمت هندسی بر کواکب
که آن از چه بازغ شد این از چه آفل
هوش مصنوعی: تهمت زدن به ستاره‌ها و مقایسه آنها با یکدیگر کار درستی نیست، زیرا هر کدام از آنها ویژگی‌ها و دلایل خاص خود را دارند که موجب درخشش یا خاموشی‌شان می‌شود.
مکن دأب تقویم را آلت کذب
خلاف از حساب بروج و منزل
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌آموزد که نباید به تقویم و محاسبات نجومی به عنوان ابزارهایی برای دروغ و فریب اعتماد کنیم. در واقع، تأکید می‌کند که نباید اطلاعات نادرست را از حساب‌های ستاره‌شناسی بپذیریم و باید به حقیقت و واقعیت‌های درست تکیه کنیم.
زبان منطق نکته معنوی کن
شو از نوع ناطق نه از جنس صاهل
هوش مصنوعی: زبان تو باید به بیان نکات معنوی و عمیق بپردازد، پس باید مانند انسان‌های آگاه و دانا سخن بگویی و نه مانند کسانی که فقط به ظواهر و بی‌محتوا می‌پردازند.
اگر بایدت راحت پنج روزه
ز نه چنبر چرخ پیوند بگسل
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی راحت زندگی کنی، از زندگی دنیوی و وابستگی‌های آن جدا شو و رها باش.
و گرنه ترا اضطرابست و افغان
درین دایره متصل چون جلاجل
هوش مصنوعی: اگر نگران نباشی و آرامش داشته باشی، در این دنیا که دائما در حال تغییر و تحول است، دلتنگی و پریشانی نخواهی داشت.
مکش همچو خورشید بیم زوالی
بکنجی فکن بستر امن چون ظل
هوش مصنوعی: مانند خورشید، با ترس از زوال نکن و در یک گوشه، خود را در بستر امن و سایه‌سار قرار بده.
که نتواندت یافت هر چند گردد
فلک گرد عالم بچندین مشاعل
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که دنیا در گردش باشد و نورهای مختلفی را به نمایش بگذارد، تو را نمی‌توان یافت.
چو عنقا ز عالم گزین قاف عزلت
باسباب ملک سلیمان منه دل
هوش مصنوعی: همچون پرنده‌ای نادر که از این جهان دور است، به جایی با آرامش و دور از شلوغی برو و دل خود را به وسایل و امکانات زندگی پادشاهی همچون سلیمان وابسته نکن.
چه ارواح قدسی نهان از نظر شو
مجرد ز اجرام اجسام هائل
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم وجود ارواح پاک و مقدس اشاره دارد که از نظر انسان‌ها پنهان هستند و از جسم و ماده جدا شده‌اند. این ارواح به صورت مجرد و آزاد از قید و بندهای جسمانی زندگی می‌کنند.
چه به زانکه مانند آن هر دو باشی
باقبال نزید و تجرید قابل
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی مانند آن دو (دو حالت مختلف) با سرنوشت خوب و آزادگی در انجام کارها زندگی کنی، آن زمان ارزش بیشتری خواهی داشت.
تو مخفی و عالم ز آوازه ات بر
تو پنهان و فیض تو بر خلق شامل
هوش مصنوعی: تو در دل‌ها پنهانی و دیگران از وجود و مقام تو آگاه‌اند، در حالی که برکات و فیض تو بر همه موجودات گسترش یافته است.
اگر نیت کعبه وصل داری
چه بندی بعزم ره دور محمل
هوش مصنوعی: اگر قصد رسیدن به کعبه و وصال را داری، چه جای نگرانی از سفرهای سخت و دوری راه؟
چه خیزد ز تشویش طی بوادی
چه آید ز سودای قطع مراحل
هوش مصنوعی: از نگرانی و اضطراب چه نتیجه‌ای به دست می‌آید و از خیال و رویا چه تغییراتی در مسیر زندگی حاصل خواهد شد؟
قدم بر سر کام خود نه کزین ره
بکامی توانی رسیدن بمنزل
هوش مصنوعی: به آرامی و با دقت بر روی آرزوهای خود قدم بردار، زیرا از این مسیر تنها به مقصد نخواهی رسید.
بجز یک قدم راه تا کعبه از تو
تو در قطع این یک قدم راه کاهل
هوش مصنوعی: تنها یک قدم تا کعبه فاصله داری، ولی تو در برداشتن این یک قدم تنبلی می‌کنی.
وفا کن جفا کار را وز برابر
نکو خواه بد خواه را در مقابل
هوش مصنوعی: ای وفادار، به کسی که خیانت کرده وفا نکن و در برابر نیکوکاران، بدخواهان را نادیده بگیر.
به قتل ار کسی از تو خشنود گردد
رضای جوی و منت بجان نه ز قاتل
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد جانش را با رضایت تو قربانی کند، باید بدانید که رضایت و خشنودی در این کار از سمت توست و نه از قاتل.
مکن در سؤال کس اندیشه برد
سؤال ار بود جان بدخواه سائل
هوش مصنوعی: اگر درباره دیگران فکر کنی و در پرسش‌های آن‌ها تردید داشته باشی، بهتر است که از پرسش خودداری کنی، چرا که شاید جان یا نیت بدی داشته باشند.
بخیر العمل کوش یاد آر از آن دم
که بخشد جزا حق باعمال عامل
هوش مصنوعی: به عمل نیک و خیر توجه کن و به خاطر داشته باش که در آن لحظه‌ای که خداوند پاداش می‌دهد، تنها کارهایی که انجام داده‌ای مد نظر است.
زهی ضایع انکس که پیوسته او را
بود دعوی عالی از طبع سافل
هوش مصنوعی: بسیار شگفت‌انگیز است کسی که همواره ادعای بزرگی و مقام عالی دارد، در حالی که ذات او از سطح پایین و نازل برخوردار است.
ز افلاک درشان جنت نشانش
فرود آمده آیت قدر نازل
هوش مصنوعی: از آسمان‌ها نشانه‌ای از بهشت به سوی او نازل شده است که نشان‌دهنده‌ی مقام و ارزش والای اوست.
نه دانش ز احوال آغاز واقف
نه رایش بتصدیق انجام قائل
هوش مصنوعی: نه دانشم از اوضاع ابتدایی آگاه است و نه نظرش به تأیید نتایج نهایی اعتقاد دارد.
الهی ببحر عطای عمیمت
که آن بحر را کس ندیدست ساحل
هوش مصنوعی: ای پروردگار، در دریای وسیع و بی‌پایان بخشش تو غرق شده‌ام، که هیچ کس سواحل آن را ندیده و نمی‌تواند آن را درک کند.
الهی بنور نبی شمع کونین
کزان چراغست روشن دو محفل
هوش مصنوعی: ای خدا، به نور پیامبر خود، که چراغ روشن دو عالم است، مرا هدایت فرما.
درین عرصه چندانکه بهر تردد
بود روح را مرکب جسم حامل
هوش مصنوعی: در این دنیا، به اندازه‌ای که روح می‌تواند در این فضا حرکت کند، بدن به عنوان وسیله‌ای برای آن عمل می‌کند.
چنان کن نصیبم که گردم بیادت
زمانی مسبح زمانی مهلل
هوش مصنوعی: هر گونه قسمتی از زندگی من را به گونه‌ای رقم بزن که یاد تو همیشه و هر لحظه در ذهنم باشد و به یاد تو در هر حال سپاسگزار باشم.
چو این عزت عاجل آید به آخر
مکن نا امیدم زمأمول آجل
هوش مصنوعی: وقتی این مقام و اعتبار به پایان می‌رسد، مرا ناامید نکن، زیرا امیدوارم به آینده‌ای بهتر.
امیدم چنانست کآخر بر آید
امیدی که دارم ز فضل مفضل
هوش مصنوعی: امید من به قدری قوی است که در نهایت به نتیجه خواهد رسید. این امیدی که دارم به خاطر لطف و کرم مفضل است.
سرور قبول از روانم برد غم
لوای عطا بر سرم افکند ظل
هوش مصنوعی: سرور و خوشحالی به من اجازه نداد که غم و اندوه را حس کنم و با سایه‌ای از نعمت، بر سرم سایه افکند.
فضولی درین نظم گفتی سخنها
خلاف مسمی ز حسن خصائل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی در این نظم (شعر) خود را به گفته‌هایی مشغول کرده که با صفات نیکوی آن شخص تناسبی ندارد. در واقع، او به اعتراض یا نقد مطالبی می‌پردازد که در ظاهر زیبا و دلنشین به نظر می‌رسند، اما در واقعیت به خوبی و زیبایی مورد نظر برنمی‌گردند.
همانا که بهر تو گفتست جامی
ایا خیر قولی فیاشر قائل
هوش مصنوعی: به یقین، برای تو گفته‌اند که جامی است. ای فرشته نیکو، قولی به تو داده‌اند که در آن تردیدی نیست.