گنجور

شمارهٔ ۳۱

شد از شکوفه چمن را لطافتی حاصل
نماند نامیه را از خزان گره در دل
به روزگار خزان چشم زخم دهر رسید
طلسم سلطنت زمهریر شد باطل
نهفت از نظر دهر چهره اندوه
صحیفه گل تر در میانه شد حائل
فشاند سیم شکوفه باب جوی درخت
درخت گشت غنی آب جوی شد سائل
نهاد روی به مصر حدیقه یوسف گل
کشیده ابر سوی گوشه چمن محمل
اگر چه هست کدورت ز رنگ آینه را
کدورت دل عالم ز سبزه شد زایل
کمال سحر هوا بین که از تصرف او
بدیده رنگ زمرد نموده مهره گل
کشید سرو قدانرا هوای گل سویی
که هر چه هست به هم جنس خود بود مایل
گرفت صحن چمن رونق از لطافت گل
چنانکه ملک بتدبیر سرور کامل
گل ریاض عدالت بهار گلشن ملک
کفیل نظم ممالک بجوهری قابل
محیط دایره معدلت محمد بیک
که لطف بیحد او هست بحربی ساحل
ز جذب غالب او جسته روزگار مدد
به عزم صایب او گشته حل هر مشکل
سموم نایبه را ارتباط او مانع
سکون حادثه را التفات او کافل
حذاقتش همه کل و جزو را حاوی
حمایتش همه خاص و عام را شامل
زهی وجود تو چون آفتاب عالم تاب
رسانده پرتو رأفت بعالی و سافل
رسوم عرف تو احکام شرع را محیی
هجوم رشک تو اعدای ملک را قاتل
بلطف تو متضمن اعانت عالم
بقهر تو متحتم اهانت جاهل
مدام دشمن جانت ز فیض راحت دور
همیشه سالک راهت بکام دل واصل
کسی که از ره طوع و رضای تو خارج
احاطه غضب کرد کار را داخل
کسی که گشته ز نزدیک و دور بنده تو
گرفته کام ز مأمول عاجل و اجل
ز فیض عدل تو البته می برد بهره
به بهترین عمل هر که می شود عامل
غنیمت است وجود تو در ریاست ملک
نشان لطف الهیست حاکم عادل
شها فضولی بیچاره خاک درگه تست
باو گهی نظری کن ازو مشو غافل
محب تست اگر حاضرست اگر غایب
غلام تست اگر مدبرست و گر مقبل
امید هست که تا هست دور گردون را
بکر مرکز ثابت مدار مستعجل
سعادت ابدی خاک آستان ترا
کند چو سایر خدام درگهت منزل

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد از شکوفه چمن را لطافتی حاصل
نماند نامیه را از خزان گره در دل
هوش مصنوعی: از شکوفه‌های چمن لطافتی به وجود آمد، اما این زیبایی با آمدن فصل خزان ناگهان از بین رفت و در دل انسان درد و غمی را به جا گذاشت.
به روزگار خزان چشم زخم دهر رسید
طلسم سلطنت زمهریر شد باطل
هوش مصنوعی: در روزگار سختی و ناملایمات، حوادث و مشکلات به سراغ انسان می‌آید و قدرت و سلطنتی که曾 داشت، از بین می‌رود و بی‌اثر می‌شود.
نهفت از نظر دهر چهره اندوه
صحیفه گل تر در میانه شد حائل
هوش مصنوعی: در میان حوادث و مشکلات روزگار، چهره‌ی غم‌انگیز زندگی به وضوح پنهان است و در دل این زحمت‌ها، زیبایی و طراوت گل‌ها به عنوان وسیله‌ای برای آرامش و حائل، خود را نشان می‌دهد.
فشاند سیم شکوفه باب جوی درخت
درخت گشت غنی آب جوی شد سائل
هوش مصنوعی: درختی که در کنار جوی آب قرار دارد، با شکوفه‌های نقره‌ای خود زیبایی می‌آفریند. همین آب شفاف به درخت کمک می‌کند تا سرزنده و ثروتمند شود، و در واقع این آب به نوعی درخواست‌کننده‌ی این زیبایی و زندگی است.
نهاد روی به مصر حدیقه یوسف گل
کشیده ابر سوی گوشه چمن محمل
هوش مصنوعی: رو به مصر (مصر به عنوان نماد زیبایی و سرسبزی) به باغی که گل یوسف در آن شکفته، نهاد شده است، در حالی که ابر به سوی گوشه‌ای از چمن می‌رود تا محمل (وسیله‌ای برای نشستن یا حرکت) را ببیند.
اگر چه هست کدورت ز رنگ آینه را
کدورت دل عالم ز سبزه شد زایل
هوش مصنوعی: اگرچه رنگ آینه باعث کدورت و تاریکی می‌شود، اما کدورت دل انسان‌ها از دنیای سبز و سرسبز برطرف می‌شود.
کمال سحر هوا بین که از تصرف او
بدیده رنگ زمرد نموده مهره گل
هوش مصنوعی: در اوج زیبایی صبح، می‌توان دید که چطور طبیعت با دست قدرت‌مند خود، زیبایی‌ها را به رنگ‌های دلنشین و خاصی تزئین کرده است. رنگ سبز زمردی و گل‌های خوش‌ رنگ نمایانگر هنر خالق هستی است.
کشید سرو قدانرا هوای گل سویی
که هر چه هست به هم جنس خود بود مایل
هوش مصنوعی: سروهای خوش قامت به سمت گل جلب شده‌اند، چون هر چیزی تمایل دارد به سمت همنوع خود برود.
گرفت صحن چمن رونق از لطافت گل
چنانکه ملک بتدبیر سرور کامل
هوش مصنوعی: چمن به خاطر زیبایی و نرمی گل‌ها، حالتی شاداب و دل‌انگیز به خود گرفته است، به گونه‌ای که مثل یک پادشاه که با تدبیر و شایستگی در پی نیک‌نامی و خوشحالی است، جلوه‌گری می‌کند.
گل ریاض عدالت بهار گلشن ملک
کفیل نظم ممالک بجوهری قابل
هوش مصنوعی: در این بیت، گل بهار به عنوان نمادی از زیبایی و عدالت توصیف شده است. همچنین، به نقش مهم آن در حفظ نظم و سامان جامعه اشاره شده و به ارزش‌های گرانبها و با ارزش آن پرداخته می‌شود. به طور کلی، این عبارت به تلاشی برای ایجاد و حفظ نظامی عادلانه و زیبای اجتماعی اشاره دارد.
محیط دایره معدلت محمد بیک
که لطف بیحد او هست بحربی ساحل
هوش مصنوعی: محیط دایره معیار و سنجش محمد بیک، که لطف و مهربانی او بی‌نهایت است، مانند دریا وسیع و دل‌انگیز است.
ز جذب غالب او جسته روزگار مدد
به عزم صایب او گشته حل هر مشکل
هوش مصنوعی: به خاطر جاذبه و قدرت او، زمان به کمک عزم و اراده‌اش آمده و مشکلات را یکی پس از دیگری حل کرده است.
سموم نایبه را ارتباط او مانع
سکون حادثه را التفات او کافل
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که ارتباط و نزدیکی به کسی که دارای مقام و نفوذ است، مانع از بروز حوادث ناگوار می‌شود و توجه و مراقبت آن فرد می‌تواند تضمین‌کننده آرامش و امنیت باشد.
حذاقتش همه کل و جزو را حاوی
حمایتش همه خاص و عام را شامل
هوش مصنوعی: او در هنر و مهارت خود به گونه‌ای است که هم کیفیت و هم کمیت را در برمی‌گیرد و در حمایت خود هم شامل افراد خاص و هم عموم است.
زهی وجود تو چون آفتاب عالم تاب
رسانده پرتو رأفت بعالی و سافل
هوش مصنوعی: وجود تو مانند آفتاب درخشان است که نور محبت خود را به همه، چه بالا و چه پایین، می‌رساند.
رسوم عرف تو احکام شرع را محیی
هجوم رشک تو اعدای ملک را قاتل
هوش مصنوعی: آداب و رسوم تو احکام دین را زنده نگه می‌دارد و حسادت تو، عامل نابودی ملک و سلطنت است.
بلطف تو متضمن اعانت عالم
بقهر تو متحتم اهانت جاهل
هوش مصنوعی: با کمک و لطف تو، عالم در حمایت قرار می‌گیرد و در عوض، جهل و نادانی به‌راحتی تحقیر می‌شود.
مدام دشمن جانت ز فیض راحت دور
همیشه سالک راهت بکام دل واصل
هوش مصنوعی: دشمن همیشگی تو، که به خاطر راحتی‌ات دور از توست، همیشه در حال تلاش است. سالک، در مسیر خود به هدف و آرزوی دلش خواهد رسید.
کسی که از ره طوع و رضای تو خارج
احاطه غضب کرد کار را داخل
هوش مصنوعی: هر کسی که از مسیر رضایت و دوستی تو خارج شود، در معرض عذاب و سختی قرار خواهد گرفت و سرانجام به بدی گرفتار خواهد شد.
کسی که گشته ز نزدیک و دور بنده تو
گرفته کام ز مأمول عاجل و اجل
هوش مصنوعی: کسی که از نزدیک و دور به تو نزدیک شده است، خواسته‌های سریع و سرانجام خود را به دست آورده است.
ز فیض عدل تو البته می برد بهره
به بهترین عمل هر که می شود عامل
هوش مصنوعی: هر کسی که به کار نیک و عمل صالح بپردازد، قطعاً از برکات و رحمت‌های عدل تو بهره‌مند خواهد شد.
غنیمت است وجود تو در ریاست ملک
نشان لطف الهیست حاکم عادل
هوش مصنوعی: وجود تو در مقام رهبری، نعمت بزرگی است که نشانه‌ای از لطف خداوند برای یک حاکم عادل به شمار می‌آید.
شها فضولی بیچاره خاک درگه تست
باو گهی نظری کن ازو مشو غافل
هوش مصنوعی: ای کاش تو به حال من بیچاره توجهی داشته باشی و گاهی نگاهی به من بیندازی، چون من در خاک درگاه تو هستم و نمی‌خواهم مورد بی‌توجهی قرار بگیرم.
محب تست اگر حاضرست اگر غایب
غلام تست اگر مدبرست و گر مقبل
هوش مصنوعی: دوست تو اگر در کنار تو باشد یا دور از تو، همچنان وفادار و خدمتگزار توست. اگر در کارها حکمت و تدبیر داشته باشد و یا به تو نزدیک باشد، این عشق و مهر او برای تو هیچ فرقی نمی‌کند.
امید هست که تا هست دور گردون را
بکر مرکز ثابت مدار مستعجل
هوش مصنوعی: امید داریم که تا زمانی که زندگی ادامه دارد، دوران زندگی ما به دور یک مرکز ثابت بچرخد و از ناپایداری و تغییرات زودگذر در امان باشیم.
سعادت ابدی خاک آستان ترا
کند چو سایر خدام درگهت منزل
هوش مصنوعی: خوشبختی جاودانه، در خاک درگاه تو قرار می‌گیرد، همان‌طور که دیگر خدمتگزاران درگاهت به همین شکل زندگی می‌کنند.