شمارهٔ ۱۸ - ستایش جعفر بیگ قاضی بغداد
گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد
زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد
فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی
چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد
ز برک لاله هر دم قطره قطره می چکد شبنم
چو محبوبان گلرخ لاله لعل درفشان دارد
ربوده آب چون آیینه عکس غنچه از گلبن
چو خوبان سمنبر آب شکل دلستان دارد
نمی دانم چه می گوید صبا در گوش گل هر دم
پیامی غالبا از عندلیب ناتوان دارد
صبا پیغام بلبل می گذارد پیش گل اما
چه حاصل گوش گل را گوهر شبنم گران دارد
به گل عرض نیازی می کند بلبل نمی دانم
که با نازک مزاجان شرح درد دل زبان دارد
ز خود بر دست گلرا ذوق استغنای محبوبی
چه می داند که بلبل از چه فریاد و فغان دارد
غرور گل نگر گل راز بلبل نیک می داند
نمی داند که کم آزار عمر جاودان دارد
هوا از غنچه بر بازوی گلبن بست تعویذی
که از هر آفت آن تعویذ او را در امان دارد
ز تشریف بهار آمد خبر گویا که از غنچه
برای تهنیت هر شاخ گلبن صد دهان دارد
درون باغ سیر آب شبها نیست بیهوده
متاع حسن گل حفظ بقا زین پاسبان دارد
سوی گلشن مرو ابر نیسان غنیمت دان
که هر جوهر که می خواهد دلت این کاروان دارد
ز برق ابر آوازی مشو غافل سخن بشنو
که بهر غافلان حرف نصیحت در زبان دارد
سپر بر سر کشید از پیکر گل در چمن گلبن
خم قوس و قزح پنداشت تیری در کمان دارد
صلایی می زند هر دم صدای آب مرغان را
که بسم الله درآید هرکه ذوق بوستان دارد
بزینتهای گوناگون دل شادی که در عالم
فریدون داشت یا جمشید حالا باغبان دارد
فلک لطفی که پنهان داشت ظاهر کرد چون غنچه
به تنگ آمد ز پنهان داشتن تا که نهان دارد
به ملک آرایی و عالم فروزی فصل گل مطلق
خواص حسن تدبیر امیر کاردان دارد
زهی فرخنده رایی آسمان قدری ملک شانی
که از هر برتری بر تو علو قدر شان دارد
فرید عصر جعفر بیک بی همتا که در خلقت
شرف بر جمله افراد ابنای زمان دارد
شکوهش خاک را چون گرد باد از غایت همت
بگردون می تواند بر دگر خود را بران دارد
اقامت سنگ را در آستانش می کند گوهر
توان در آستانش یافت هر فیضی که کان دارد
ز عدلست این که در معموره ملک سلیمانی
باستقلال حشمت مسند نوشیروان دارد
ز صدقست این که شنقار شکار انداز اقبالش
چو شهبازان برج اولیا هم آشیان دارد
ایا سردار صاحب عدل صایب رای صافی دل
که دریای صفاتت موجهای بی کران دارد
زمانه لب فرو بستست از اوصاف تو یعنی
که مشهورست این معنی چه حاجت بر بیان دارد
ترا زیبد ثنا از جمله خلق جهان زیرا
تو داری از فضیلت هر چه هرکس در جهان دارد
ترا هرکس که دارد دانشی ممتاز می داند
بعقل خرده دان از هر که عقل خرده دان دارد
ملک در صورت انسان ندارد صورتی اما
یقین است این که در شان تو هرکس این گمان دارد
خداوندا فضولی روزگاری شد که دور از تو
فراغ از دانش و بینش ملال از جسم و جان دارد
همیشه بی تردد در مقامی ساکنست اما
بیاد خاک پایت متصل اشک روان دارد
نه بهر چاره جستن می برد ره صوی همدردی
نه بهر راز گفتن همزبان مهربان دارد
نه در سلک فقیران می تواند یافت تمکینی
نه پیش صاحبان مسند و منصب مکان دارد
گهی در فقر با خود نقش عزم روم می بندد
گهی از فاقه سودای ره هندوستان دارد
ره بهبود خود کردست کم حالا نمی داند
که چون بر حال خود پردازد و خود را چه سان دارد
به چندین محنت و غم باز دارد خاطر شادی
که نقش مهر تو بر صفحه جان و جنان دارد
تدارک می کند صد درد را توفیق این دولت
که گاهی دست رس بر خاکبوس آستان دارد
الهی از گل و نسرین و سنبل تا اثر باشد
الهی تا بهار اندر جهان نام و نشان دارد
چمن پیرای گلزار فرخ بخش جهان دایم
بهار دولتت را فارغ از بیم خزان دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد
زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد
هوش مصنوعی: گل دوباره به باغ بازگشته، فکر زیبایی از بهشت به دل دارد. زمین با سبزههای تازه زنده شده و رنگ آسمان را به خود گرفته است.
فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی
چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد
هوش مصنوعی: آب روانی که در باغ میریزد، به شکل پیچ و خمهایی بر روی زمین جاری میشود؛ جریانی که مانند قوانین و ترتیبهای آسمان و کهکشان عمل میکند.
ز برک لاله هر دم قطره قطره می چکد شبنم
چو محبوبان گلرخ لاله لعل درفشان دارد
هوش مصنوعی: از گلبرگهای لاله هر لحظه قطرات شبنم میچکد، مانند زیبایی و درخشندگی صورت محبوبان که همچون درخشش سنگهای قیمتی است.
ربوده آب چون آیینه عکس غنچه از گلبن
چو خوبان سمنبر آب شکل دلستان دارد
هوش مصنوعی: آب مانند آینهای است که تصویر غنچه را از گلستان میزند. مانند زیباییهایی که در سمنبر (محل سمن و مرجان) وجود دارد، آب هم شکلی دلپذیر و زیبا دارد.
نمی دانم چه می گوید صبا در گوش گل هر دم
پیامی غالبا از عندلیب ناتوان دارد
هوش مصنوعی: نمیدانم صبا (باد) چه پیامی را در گوش گل whispers میکند، اما غالباً او از درد و ناتوانی عندلیب (پرندهای که نماد عشق است) صحبت میکند.
صبا پیغام بلبل می گذارد پیش گل اما
چه حاصل گوش گل را گوهر شبنم گران دارد
هوش مصنوعی: نسیم صبح، پیام بلبل را به گل میرساند، اما فایدهای ندارد؛ چون گوش گل ارزش شبنم گرانبهایی را دارد که نمیتواند به راحتی دریافت کند.
به گل عرض نیازی می کند بلبل نمی دانم
که با نازک مزاجان شرح درد دل زبان دارد
هوش مصنوعی: بلبل به گل شکایت میکند اما نمیداند که آیا میتواند ناراحتیهایش را با آنهایی که حساس و نرمخو هستند در میان بگذارد یا نه.
ز خود بر دست گلرا ذوق استغنای محبوبی
چه می داند که بلبل از چه فریاد و فغان دارد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی از نظر گل، چیزی است که بلبل از آن خبر ندارد. بلبل به خاطر عشق و آرزوی معشوق در حال فریاد و گلهگذاری است، اما گل از حال و احساس او بیخبر است و در تماشای زیبایی خود غرق شده است.
غرور گل نگر گل راز بلبل نیک می داند
نمی داند که کم آزار عمر جاودان دارد
هوش مصنوعی: غرور و زیبایی گل را ببین، چون بلبل به خوبی از راز آن آگاه است. اما خود گل نمیداند که چقدر مایه آرامش و شادی دیگران است و عمرش نیز دارای محدودیت است.
هوا از غنچه بر بازوی گلبن بست تعویذی
که از هر آفت آن تعویذ او را در امان دارد
هوش مصنوعی: هوا بر بازوی گلها از غنچهها گلی آویخته است، مانند تعویذی که او را از هر گونه آسیب و خطر حفظ میکند.
ز تشریف بهار آمد خبر گویا که از غنچه
برای تهنیت هر شاخ گلبن صد دهان دارد
هوش مصنوعی: خبر روشن و دلنشینی از نشانههای رسیدن بهار به گوش میرسد که هر شاخه گل، به عنوان جشن و خوشامدگویی از دل غنچهها، صدها صدای شاد و زیبا دارد.
درون باغ سیر آب شبها نیست بیهوده
متاع حسن گل حفظ بقا زین پاسبان دارد
هوش مصنوعی: در دل باغ، شبها آب سیر پیدا نیست و زیبایی گل به دلیل نگهبانش برای حفظ بقا بیهوده نیست.
سوی گلشن مرو ابر نیسان غنیمت دان
که هر جوهر که می خواهد دلت این کاروان دارد
هوش مصنوعی: به سمت گلستان نرو، ای ابرهای بهاری! این فرصت را برای خود غنیمت شمار، زیرا هر چیزی که دل تو میخواهد، این کاروان دارد.
ز برق ابر آوازی مشو غافل سخن بشنو
که بهر غافلان حرف نصیحت در زبان دارد
هوش مصنوعی: از صدای رعد و برق ابرها غافل نشوید، چرا که در این صدا نصیحتی برای کسانی که غافلند، نهفته است. به حرفها توجه کنید و پیامها را بشنوید.
سپر بر سر کشید از پیکر گل در چمن گلبن
خم قوس و قزح پنداشت تیری در کمان دارد
هوش مصنوعی: در میان گلزار، نشانهای از زیبایی دیده میشود که گویی سپری از گل بر سر کشیده است. در این فضا، قوس رنگین گلها به نظر میرسد که مانند تیری در کمان، موزون و هدفدار است.
صلایی می زند هر دم صدای آب مرغان را
که بسم الله درآید هرکه ذوق بوستان دارد
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای آب و پرندهها شنیده میشود که دعوت به ورود به بوستان میکنند برای کسانی که عشق و شوق به زیباییهای طبیعت دارند.
بزینتهای گوناگون دل شادی که در عالم
فریدون داشت یا جمشید حالا باغبان دارد
هوش مصنوعی: در گذشته مردان بزرگی مانند فریدون و جمشید از شادی و زیباییهای مختلف برخوردار بودند، اما حالا این باغبان است که از این نعمتها بهرهمند است.
فلک لطفی که پنهان داشت ظاهر کرد چون غنچه
به تنگ آمد ز پنهان داشتن تا که نهان دارد
هوش مصنوعی: زمانی آسمان زیبایی که پنهان کرده بود را به نمایش گذاشت، مانند غنچهای که از ماندن در پنهان خسته شده و میخواهد خود را نشان دهد.
به ملک آرایی و عالم فروزی فصل گل مطلق
خواص حسن تدبیر امیر کاردان دارد
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و شکوه جهان را زینت میبخشی و در فصل گل، به کمال و زیبایی میرسید. هنر و تدبیر یک فرمانروای دانا و کاردان، تمامی ویژگیهای خوب را در خود دارد.
زهی فرخنده رایی آسمان قدری ملک شانی
که از هر برتری بر تو علو قدر شان دارد
هوش مصنوعی: چه خوشبخت و خوش شانسی که آسمان تو را به عنوان پادشاهی با عظمت برگزیده است، زیرا هر برتری که بر تو داشته باشد، خود نشان دهندهی مقام والای توست.
فرید عصر جعفر بیک بی همتا که در خلقت
شرف بر جمله افراد ابنای زمان دارد
هوش مصنوعی: فرید عصر جعفر بیک، شخصیتی منحصر به فرد است که در زمینه خلق و آفرینش، بر همه افراد زمان خود برتری دارد.
شکوهش خاک را چون گرد باد از غایت همت
بگردون می تواند بر دگر خود را بران دارد
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی او باعث میشود که زمین و خاک را مانند گردبادی بگرداند و از روی اراده و همت خود، به آسمانها برساند.
اقامت سنگ را در آستانش می کند گوهر
توان در آستانش یافت هر فیضی که کان دارد
هوش مصنوعی: سنگی که به درگاه او قرار دارد، به خاطر جلال و عظمت او بند نمیشود و هر چیزی که ارزشمند است، در نزد او پیدا میشود. هر فیض و برکتی که در کنده فیروزهای موجود است، در آنجا حاضر است.
ز عدلست این که در معموره ملک سلیمانی
باستقلال حشمت مسند نوشیروان دارد
هوش مصنوعی: این به این موضوع اشاره دارد که به دلیل عدالت، در سرزمین پادشاهی سلیمان، مقام و شکوهی مانند مسند نوشیروان وجود دارد. به عبارتی، وجود چنین عزت و اقتداری در این سرزمین نشانهای از عدالت و نظم اجتماعی است.
ز صدقست این که شنقار شکار انداز اقبالش
چو شهبازان برج اولیا هم آشیان دارد
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که به خاطر صداقت و صداقت خود، کسانی که در موقعیتهای خوب و خوششانس قرار میگیرند، مانند پرندگان شکاری بزرگ و توانمند، در بین افراد برجسته و با فضیلت نیز جای دارند و همنشین آنها میشوند.
ایا سردار صاحب عدل صایب رای صافی دل
که دریای صفاتت موجهای بی کران دارد
هوش مصنوعی: ای سردار دارای عدالت و اندیشهی روشن، که قلبت پاک و بیهوده است و ویژگیهایت همچون دریا، بیپایان و پُر تلاطم است.
زمانه لب فرو بستست از اوصاف تو یعنی
که مشهورست این معنی چه حاجت بر بیان دارد
هوش مصنوعی: زمانه از خوبیها و ویژگیهای تو سخن نمیگوید، زیرا همه با این خصائل آشنا هستند و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
ترا زیبد ثنا از جمله خلق جهان زیرا
تو داری از فضیلت هر چه هرکس در جهان دارد
هوش مصنوعی: تو شایستهی ستایش از سوی همهی مردم جهان هستی، زیرا که تو هر فضیلتی را داری که هر کس در این دنیا دارد.
ترا هرکس که دارد دانشی ممتاز می داند
بعقل خرده دان از هر که عقل خرده دان دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که دانش خوبی دارد، تو را فردی ممتاز میداند، اما کسی که خودش فقط دانش کمی دارد، تو را به چشم پایینتر از خود میبیند.
ملک در صورت انسان ندارد صورتی اما
یقین است این که در شان تو هرکس این گمان دارد
هوش مصنوعی: فرشتهها به شکل انسان نیستند، اما بیشک، مقام و شأن تو بالاتر از آن است که دیگران تصور میکنند.
خداوندا فضولی روزگاری شد که دور از تو
فراغ از دانش و بینش ملال از جسم و جان دارد
هوش مصنوعی: ای خدا، زمانی فرارسیده است که دوری از تو باعث شده فراغت از علم و بصیرت، سختی و ناراحتی برای جسم و روح به همراه داشته باشد.
همیشه بی تردد در مقامی ساکنست اما
بیاد خاک پایت متصل اشک روان دارد
هوش مصنوعی: او همیشه در مقام خود ثابت و آرام است، اما همیشه به یاد خاک پای تو اشک میریزد.
نه بهر چاره جستن می برد ره صوی همدردی
نه بهر راز گفتن همزبان مهربان دارد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخص نه به دنبال یافتن راه حلی برای مشکلات خود است و نه برای بیان رازهایش به کسی که با او همدردی دارد. او به نوعی به حال خودش راضی است و نیازی به گفتوگو یا در میان گذاشتن احساساتش با دیگران ندارد.
نه در سلک فقیران می تواند یافت تمکینی
نه پیش صاحبان مسند و منصب مکان دارد
هوش مصنوعی: نه میتوان فقیران را پیدا کرد که در آراستگی و خوشنشینی باشند، نه در میان کسانی که مقام و منصب دارند، جایی دارد.
گهی در فقر با خود نقش عزم روم می بندد
گهی از فاقه سودای ره هندوستان دارد
هوش مصنوعی: گاهی در فقر و تنگدستی، تصمیم میگیرم که به سفر روم بروم، اما گهگاه نگران این هستم که نتوانم آن سفر را انجام دهم و آرزوی سفر به هند در سرم میچرخد.
ره بهبود خود کردست کم حالا نمی داند
که چون بر حال خود پردازد و خود را چه سان دارد
هوش مصنوعی: شخصی که در حال حاضر در مسیر بهبود و پیشرفت است، متوجه نیست که چگونه باید به وضعیت خود بپردازد و چه احساسی باید داشته باشد.
به چندین محنت و غم باز دارد خاطر شادی
که نقش مهر تو بر صفحه جان و جنان دارد
هوش مصنوعی: با وجود دردها و غمهای بسیار، باز هم دل شاد است، زیرا یاد و نقش محبت تو در عمق جان و روحش حک شده است.
تدارک می کند صد درد را توفیق این دولت
که گاهی دست رس بر خاکبوس آستان دارد
هوش مصنوعی: این دولت به ما فرصتی میدهد که بتوانیم دردهای زیادی را جبران کنیم و گاهی به مقام و جایگاهی برسیم که در آستان بندگی و خدمت قرار بگیریم.
الهی از گل و نسرین و سنبل تا اثر باشد
الهی تا بهار اندر جهان نام و نشان دارد
هوش مصنوعی: خداوندا، از گلها و گیاهان زیبا تا زمانی که نشانهای از آنها باشد، میخواهم که بهار در این جهان باقی بماند و به نمایش درآید.
چمن پیرای گلزار فرخ بخش جهان دایم
بهار دولتت را فارغ از بیم خزان دارد
هوش مصنوعی: چمن زیبای باغی که خوشبختی میآورد، همیشه در بهار است و نعمتها و خوشحالیهای تو را از ترس فصل خزان دور نگه میدارد.