شمارهٔ ۱۶
ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی
این مطلع شاهی را عنوان کتابم کن
« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن
روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»
کیفیت بیداری خون کرد دلم ساقی
برخیز و شرابم ده بنشین و به خوابم کن
هر وقت که می خواران پیمانهٔ می نوشند
از چشم خمارینت سرمست شرابم کن
من زهر فراقت را زین پیش نمینوشم
صهبای وصالم ده، فارغ ز عذابم کن
پیش لب نوشینت تا کی به سؤال آیم
گر بوسه نمیبخشی یک باره جوابم کن
رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردی
بگشای خم گیسو بی طاقت و تابم کن
خواهی که در این عالم یک عمر کنم شاهی
در خیل غلامانت یک روز حسابم کن
ترسم که بر خسرو داد از تو برم آخر
شیرین دهنا رحمی بر چشم پرآبم کن
شه ناصردین کز دل پیر فلکش گوید
کز جمله حجابت یک باره خطابم کن
صد بار فروغی من با دل بر خود گفتم
بنواز دلم باری آن گاه عتابم کن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی
این مطلع شاهی را عنوان کتابم کن
هوش مصنوعی: ای قلم عطر آگین، زمانی که به نوشتن میآیی، این آغاز شکوهمند را به عنوان کتاب من بنویس.
« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن
روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»
هوش مصنوعی: ای ساقی خوش قیافه، مرا با شراب خالص مست کن. روی تو را مانند ماه نشانم بده و بدین ترتیب مرا بیهوش و خراب کن.
کیفیت بیداری خون کرد دلم ساقی
برخیز و شرابم ده بنشین و به خوابم کن
هوش مصنوعی: به خاطر حس و حال بیداری و شیدایی که در دلم ایجاد شده، ای ساقی، بلند شو و به من شراب بده؛ بیاموز تا غرق در خواب شوم و از این حالت بیداری فاصله بگیرم.
هر وقت که می خواران پیمانهٔ می نوشند
از چشم خمارینت سرمست شرابم کن
هوش مصنوعی: هر بار که مینوشی، مرا با چشمان پر از خواب و خمار خود سرشار از شادی و لذت کن.
من زهر فراقت را زین پیش نمینوشم
صهبای وصالم ده، فارغ ز عذابم کن
هوش مصنوعی: من دیگر زهر جدایی تو را نمینوشم؛ به من مینی بده که از وصالت پر شود و مرا از عذابی که تحمل میکنم، آزاد کن.
پیش لب نوشینت تا کی به سؤال آیم
گر بوسه نمیبخشی یک باره جوابم کن
هوش مصنوعی: من تا کی باید برای سوال کردن پیش لب شیرین تو بیایم؟ اگر نمیخواهی بوسهای بدهی، یکباره به من جواب بده.
رخساره نشان دادی بی دین و دلم کردی
بگشای خم گیسو بی طاقت و تابم کن
هوش مصنوعی: صورت زیبایت را نشان دادی و بیدینی مرا تحت تاثیر قرار داد. حالا بگذار گیسوانت را باز کنی تا بیتابی و بیطاقتی من بیشتر شود.
خواهی که در این عالم یک عمر کنم شاهی
در خیل غلامانت یک روز حسابم کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که در این دنیا مانند یک پادشاه زندگی کنم و surrounded by your servants باشم، تنها یک روز از من حساب پس بگیر.
ترسم که بر خسرو داد از تو برم آخر
شیرین دهنا رحمی بر چشم پرآبم کن
هوش مصنوعی: میترسم که در آخر کار، از تو برای خسرو شکایت کنم. ای شیرینزبان، خواهش میکنم به چشمان پرآبم رحم کن.
شه ناصردین کز دل پیر فلکش گوید
کز جمله حجابت یک باره خطابم کن
هوش مصنوعی: شهر ناصردین از دل پیر فلک میگوید که از میان تمام پردههای پوششیات، یک بار به من رو کن و با من صحبت کن.
صد بار فروغی من با دل بر خود گفتم
بنواز دلم باری آن گاه عتابم کن
هوش مصنوعی: بارها با خودم گفتهام که دلام را نوازش کن و بعد از آن هرچه خواستی با من قهر کن.
حاشیه ها
1395/09/14 02:12
عبدالعلی ایثار
در بیت چهارم، واژه همی بیشتر می زیبد، تا واژه می.