غزل شمارهٔ ۹۲
حور تویی، بوستان بهشت برین است
باده به من ده که سلسبیل همین است
حادثهها را ز چشم مست تو بیند
بر سر هر کس که چشم حادثه بین است
کس نستاند به هیچ نافهٔ چین را
تا سر زلف تو سر به سر همه چین است
تا که دو زلف تو بر یسار و یمین است
چشم دو عالم بدان یسار و یمین است
زلف گرهگیر خود بین که بدانی
کارگشای دل اسیر من این است
از دم تیر بلا کجا بگریزم
کز همه سو ترک غمزهات به کمین است
تا تو سوار سمند برق عنانی
خرمن مه در میان خانه زین است
کی کرمت نگذرد ز بنده عاصی
چون صفت خواجهٔ کریم چنین است
زخم درونم چگونه چاره پذیرد
تا سر و کارم بدان لب نمکین است
راز نهان مرا ز پرده عیان ساخت
شوخ پری پیکری که پرده نشین است
چشم من و دور جام باده رنگین
تا که سپهر دو رنگ بر سر کین است
دورهٔ ساقی مدام باد که خوش گفت
دور خوشی دور شاه ناصر دین است
بستهٔ او هر چه در کنار و میان است
بندهٔ او هر که در زمان و زمین است
تاج و نگین دور از او مباد فروغی
تا که نشان در جهان ز تاج و نگین است
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حور تویی، بوستان بهشت برین است
باده به من ده که سلسبیل همین است
هوش مصنوعی: تو مثل حوری زیبا هستی و بهشت درخشان را تجسم کردهای. به من شرابی بده که این نهرهای زلال بهشت همین است.
حادثهها را ز چشم مست تو بیند
بر سر هر کس که چشم حادثه بین است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که به چشم خود دیدی از حوادث و پیشامدها دارند، میتوانند اتفاقات را با نگاهی متفاوت و خاص ببینند. در واقع، قدرت درک و تجزیه و تحلیل حوادث توسط کسانی است که تجربه و بینش عمیقتری درباره زندگی دارند.
کس نستاند به هیچ نافهٔ چین را
تا سر زلف تو سر به سر همه چین است
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند با هیچ رشتهای از زیبایی چین، مقایسه کند؛ زیرا همه زیباییها در سر زلف تو جمع شده است.
تا که دو زلف تو بر یسار و یمین است
چشم دو عالم بدان یسار و یمین است
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو چنان است که هر دو سوی جهان تحت تاثیر زلفهای تو قرار دارد.
زلف گرهگیر خود بین که بدانی
کارگشای دل اسیر من این است
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت موهای بافته شدهات نگاه کن، زیرا میفهمی که همین موها میتوانند دل بینوا و گرفتار من را آرام کنند.
از دم تیر بلا کجا بگریزم
کز همه سو ترک غمزهات به کمین است
هوش مصنوعی: از کجا میتوانم فرار کنم از تیر بلا که نگاه فریبایت از همه جا در کمین است؟
تا تو سوار سمند برق عنانی
خرمن مه در میان خانه زین است
هوش مصنوعی: زمانی که تو بر اسبی با سرعت برق سوار میشوی، زیبایی ماه در وسط خانهام مانند خوشهای از خرمن است.
کی کرمت نگذرد ز بنده عاصی
چون صفت خواجهٔ کریم چنین است
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که رحمت و بزرگی تو از بنده گنهکار بگذرد، وقتی که ویژگیهای بزرگواران اینچنین است؟
زخم درونم چگونه چاره پذیرد
تا سر و کارم بدان لب نمکین است
هوش مصنوعی: زخم درونم چگونه درمان میشود، در حالی که ارتباط من با آن لب شورین است؟
راز نهان مرا ز پرده عیان ساخت
شوخ پری پیکری که پرده نشین است
هوش مصنوعی: راز پنهان من را، که در قلب داشتم، یک پری زیبا و بازیگوش به وضوح نشان داد، در حالی که خود در سایه و حجاب است.
چشم من و دور جام باده رنگین
تا که سپهر دو رنگ بر سر کین است
هوش مصنوعی: چشم من و دور از لیوان شراب رنگی است تا زمانی که آسمان دو رنگی بر سر جنگ و دشمنی دارد.
دورهٔ ساقی مدام باد که خوش گفت
دور خوشی دور شاه ناصر دین است
هوش مصنوعی: بیا و همواره از شراب نوشیدن لذت ببر، زیرا دوران خوشی و جشن در زمان شاه ناصر دین است.
بستهٔ او هر چه در کنار و میان است
بندهٔ او هر که در زمان و زمین است
هوش مصنوعی: تمام موجودات و چیزهایی که در کنار و درون بسته او هستند، تحت فرمان و سلطه او قرار دارند. همچنین، هر انسانی که در زمان و مکان وجود دارد، نیز بنده و وابسته به اوست.
تاج و نگین دور از او مباد فروغی
تا که نشان در جهان ز تاج و نگین است
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانی از تاج و نگین در دنیا وجود دارد، نباید دوری از او را تحمل کنیم و دلیلی برای کنار رفتن از نور و درخشش او وجود ندارد.