غزل شمارهٔ ۹۱
نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است
که داغ لالهرخان به ز باغ نسرین است
فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا
همیشه چشم امیدش به دست گلچین است
سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهی
که صاحب خط خوشبوی و خال مشکین است
علاج نیست خلاص از کمند او ورنه
ز پای تا به سرم چشم مصلحت بین است
به عهد عارض گلگون او بحمدالله
که کار اهل نظر ز اشک دیده رنگین است
کسی که شهد محبت چشیده میداند
که تلخ از آن لب نوشین به طعم شیرین است
اسیر آن خط سبزم که مو به مو دام است
غلام آن سر زلفم که سر به سر چین است
به هر کجا که منم شغل اختران مهر است
به هر زمین که تویی کار آسمان کین است
سواد زلف تو مجموعهٔ شب و روز است
نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است
قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است
رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است
فروغی از سخن دوست لب نمیبندد
که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است
که داغ لالهرخان به ز باغ نسرین است
هوش مصنوعی: شعر به زیبایی و شوق عشق و گل اشاره دارد. در اینجا میگوید که صدای دلنواز عاشقان در فصل بهار و گلها به آواز عشق تبدیل میشود و زیبایی و جذابیت چهرههای محبوبان، مانند گلهای لاله، بیشتر از زیباییهای باغ نسرین است. یعنی شور و شوق عشق و زیبایی معشوق به قدری دلربا و شگفتانگیز است که حتی گلهای زیبای نسرین نیز در برابر آن کمنور به نظر میرسند.
فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا
همیشه چشم امیدش به دست گلچین است
هوش مصنوعی: آه و ناله از فضای باغی که همیشه باغبانش منتظر است تا دیگری گلها را بچیند.
سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهی
که صاحب خط خوشبوی و خال مشکین است
هوش مصنوعی: آسمان دردهای مرا به دست کسی سپرده که خط زیبایی دارد و نشانهای از زیبایی در چهرهاش نمایان است.
علاج نیست خلاص از کمند او ورنه
ز پای تا به سرم چشم مصلحت بین است
هوش مصنوعی: برای رهایی از چنگال او، راهی وجود ندارد. در واقع، از سر تا پای من، فقط چشمهایی هستند که به مصلحت و فایده نگاه میکنند.
به عهد عارض گلگون او بحمدالله
که کار اهل نظر ز اشک دیده رنگین است
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و زیبایی او، خدا را شکر که کار کسانی که اهل فهم و درک هستند، با اشک چشمشان رنگین و پر احساس است.
کسی که شهد محبت چشیده میداند
که تلخ از آن لب نوشین به طعم شیرین است
هوش مصنوعی: کسی که طعم محبت را چشیده باشد، میفهمد که حتی تلخیها هم در مقابل آن شیرینی دارند.
اسیر آن خط سبزم که مو به مو دام است
غلام آن سر زلفم که سر به سر چین است
هوش مصنوعی: به دام آن خط زیبای سبز گرفتارم، و بنده آن موی بلند هستم که تمامش چین و تاب دارد.
به هر کجا که منم شغل اختران مهر است
به هر زمین که تویی کار آسمان کین است
هوش مصنوعی: هر جا که من باشم، فعالیت ستارهها عشق ورزی است و هر جا که تو هستی، کار آسمان انتقامجویانه است.
سواد زلف تو مجموعهٔ شب و روز است
نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است
هوش مصنوعی: رنگ سیاه و زیبایی زلف تو نشاندهندهٔ شب و روز است و نگاه چشمانت قلب و ایمان مرا به چالش میکشد و میرباید.
قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است
رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است
هوش مصنوعی: قد و قامتی که تو داری، باعث میشود که سرو و شمشاد به تو غبطه بخورند. چهرهات هم با عرق شرم ماه و صورت پروین در میانجامد.
فروغی از سخن دوست لب نمیبندد
که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است
هوش مصنوعی: فروغی از صحبتهای دوست هرگز ساکت نمیماند، زیرا داستان عشق فرهاد و شیرین همیشه مورد توجه و جذاب است.