غزل شمارهٔ ۸۹
دلم فارغ ز قید کفر و دین است
که مقصودم برون از آن و این است
جدا تا ماندهام از آستانش
تو گویی گریهام در آستین است
دو عالم را به یک نظاره دادیم
که سودای نظربازان چنین است
بلای جان من بالا بلندی است
که بر بالاش جای آفرین است
غزالی در کمند آورده بختم
که چین زلف او آشوب چین است
نگاری جستهام زیبا و زیرک
زهی صورت که با معنی قرین است
به لعل او فروشم خاتمی را
که اسم اعظمش نقش نگین است
تماشا کن رخش را تا بدانی
که خورشید از چه خاکسترنشین است
کسی کان لعل و عارض دید گفتا
زهی کوثر که در خلدبرین است
کمان ابرو بتی دارم فروغی
که از هر سو بتان را در کمین است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم فارغ ز قید کفر و دین است
که مقصودم برون از آن و این است
هوش مصنوعی: دل من از بندهای ایمان و کفر آزاد شده است، زیرا هدف من چیزی فراتر از این دو است.
جدا تا ماندهام از آستانش
تو گویی گریهام در آستین است
هوش مصنوعی: من از او دور شدهام و این فاصله باعث شده که انگار تمام غمهایم را در سکوت و پنهانی در دل نگه داشتهام.
دو عالم را به یک نظاره دادیم
که سودای نظربازان چنین است
هوش مصنوعی: ما به یک نگاه، دو دنیا را به نمایش گذاشتیم، چرا که این خاصیت کسانی است که به تماشای زیباییها عادت کردهاند.
بلای جان من بالا بلندی است
که بر بالاش جای آفرین است
هوش مصنوعی: عشق و دلبستگی من به حدی رسیده است که بر فراز آن، زیبایی و خوشی وجود دارد.
غزالی در کمند آورده بختم
که چین زلف او آشوب چین است
هوش مصنوعی: من در دام شوق معشوق گرفتار شدهام، چرا که حالت پر پیچ و خم و زیبای موهای او دل مرا به آشوب انداخته است.
نگاری جستهام زیبا و زیرک
زهی صورت که با معنی قرین است
هوش مصنوعی: من دختری زیبا و باهوش پیدا کردهام، که چهرهاش به معنای عمیق و جذاب او مربوط میشود.
به لعل او فروشم خاتمی را
که اسم اعظمش نقش نگین است
هوش مصنوعی: من انگشترم را با انگشتری که با لعل او زینت یافته، میفروشم، زیرا نام بزرگ او بر روی نگین آن نقش بسته است.
تماشا کن رخش را تا بدانی
که خورشید از چه خاکسترنشین است
هوش مصنوعی: به تماشای زیبایی او بنشین، تا بفهمی چطور خورشید از جایی برخاسته که سرشار از خاک و بینظمی است.
کسی کان لعل و عارض دید گفتا
زهی کوثر که در خلدبرین است
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و درخشش را در چهرهی دیگری میبیند، با شگفتی میگوید: چه زیباست! مانند کوثری که در بهشت است.
کمان ابرو بتی دارم فروغی
که از هر سو بتان را در کمین است
هوش مصنوعی: من معشوقی دارم که ابروانش مانند کمان است و جذابیت او به حدی است که همه ی محبوبان دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد و در پی او هستند.
حاشیه ها
1392/05/29 05:07
ساسان کمالی
سطر 4 ن اضافی است؟ جانن !
1392/05/29 05:07
ساسان کمالی
سطر 4 - بالش ؟ بالاش درست است
1394/02/06 17:05
مهاجر
بیت نهم باید اینچنین باشد:
کسی کان لعل ...
1397/12/23 20:02
احسان
بلای جان من بالا بلندی است
که بر بالاش جای آفرین است
1398/10/29 15:12
کسی کان لعل و عارض دید گفتا----درست بنظر میرسد