گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

شب جدایی تو روز واپسین من است
که نالهٔ هم نفس و گریه هم نشین من است
میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم
که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است
به عرصه‌ای که درآیند خیل سوختگان
منم که داغ تو آرایش جبین من است
فتاده تا نظرم بر کمان ابروی تو
چه دیده‌ها که ز هر گوشه در کمین من است
از آن زمان که زمین بوس آستان توام
سر ملوک جهان جمله بر زمین من است
به تختگاه محبت من آن سلیمانم
که اسم اعظم تو نقش بر نگین من است
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است
به شادی دو جهانش نمی‌توان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است
فروغی از شرف خاک آستانهٔ دوست
تجلی کف موسی در آستین من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب جدایی تو روز واپسین من است
که نالهٔ هم نفس و گریه هم نشین من است
هوش مصنوعی: شب جدایی تو، آخرین روز من است که در آن فریاد و غم و اندوه از بی‌همراهی را احساس می‌کنم.
میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم
که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است
هوش مصنوعی: در میان پیروان دو مذهب، من به خاطر زیبایی‌های تو احساس افتخار می‌کنم، زیرا چهره و موهای تو نمادهای کفر و دین من هستند.
به عرصه‌ای که درآیند خیل سوختگان
منم که داغ تو آرایش جبین من است
هوش مصنوعی: به مکان‌هایی که عاشقان غمگین وارد می‌شوند، من همان کسی هستم که یاد تو همیشه بر پیشانی‌ام نقش بسته است.
فتاده تا نظرم بر کمان ابروی تو
چه دیده‌ها که ز هر گوشه در کمین من است
هوش مصنوعی: وقتی به کمان ابروی تو نگاه می‌کنم، چه چشم‌چرانی‌ها و نگاه‌های پنهانی در انتظار من است.
از آن زمان که زمین بوس آستان توام
سر ملوک جهان جمله بر زمین من است
هوش مصنوعی: از زمانی که خاک پای تو را می‌بوسم، تمام پادشاهان دنیا در برابر من حقیر و در خاک هستند.
به تختگاه محبت من آن سلیمانم
که اسم اعظم تو نقش بر نگین من است
هوش مصنوعی: من در جایگاه محبت، مانند سلیمانم که نام بزرگ تو بر جواهر من حک شده است.
من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است
هوش مصنوعی: من آن موجود باارزش و بزرگ هستم که در دنیای عشق، زندگی‌ام را فدای تو و محبت تو می‌کنم.
به شادی دو جهانش نمی‌توان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است
هوش مصنوعی: هیچ غمی که از تو نصیب قلب غمزده‌ام شده، ارزش ندارد که بتواند شادی دو جهان را تحت‌الشعاع قرار دهد.
فروغی از شرف خاک آستانهٔ دوست
تجلی کف موسی در آستین من است
هوش مصنوعی: نور و درخشش ناشی از مقام و منزلت خاک درگاه دوست، همانند ظهور معجزهٔ موسی، در وجود من تجلی یافته است.

حاشیه ها

1392/03/08 16:06
ادروک

غم را فرم هم می گفته اند