گنجور

غزل شمارهٔ ۸

گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبح‌دم به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم، گل به سر افشان کند تو را
مشرق هزار پاره کند جیب خویشتن
گر یک نظر به چاک گریبان کند تو را
ای کاش چهرهٔ تو سحر بنگرد سپهر
تا قبله‌گاه مهر درخشان کند تو را
دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد
تا چشم‌بند مردم دوران کند تو را
چون مار زخم خورده، دل افتد به پیچ و تاب
هرگه که یاد طرهٔ پیچان کند تو را
در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست
قربان حالتی که پریشان کند تو را
با هیچ‌کس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
الحق سزد که تربیت خسرو عجم
میر نظام لشکر ایران کند تو را
جم احتشام ناصرالدین شه که عون او
هم‌داستان رستم دستان کند تو را
داند هلاک جان فروغی به دست کیست
هر کس که سیر نرگس فتّان کند تو را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر باغبان نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
هوش مصنوعی: اگر باغبان به گلستان توجه کند، تو را بر روی تخت گل می‌نشاند و به تو مقام سلطنت می‌دهد.
گر صبح‌دم به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم، گل به سر افشان کند تو را
هوش مصنوعی: اگر صبح زود به بهشت گل‌ها قدم بگذاری، نسیم گل‌ها را به طرف تو خواهد پراکند و تو را زینت خواهد کرد.
مشرق هزار پاره کند جیب خویشتن
گر یک نظر به چاک گریبان کند تو را
هوش مصنوعی: اگر شرق هزار بار هم پاره شود، تنها با یک نگاه به چاک گریبان تو، می‌تواند زیبایی‌اش را به نمایش بگذارد.
ای کاش چهرهٔ تو سحر بنگرد سپهر
تا قبله‌گاه مهر درخشان کند تو را
هوش مصنوعی: ای کاش آسمان به چهرهٔ تو نگاه کند و تو را به نقطه‌ای با شکوه بدل سازد که نور خورشید بر آن بتابد.
دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد
تا چشم‌بند مردم دوران کند تو را
هوش مصنوعی: دور بودن آسمان و ستاره‌ها به خاطر زیبایی چشمان تو، به تو قدرت جادوگری بخشیده است تا بتوانی دیگران را فریب بدهی و آنها را تحت تأثیر قرار دهی.
چون مار زخم خورده، دل افتد به پیچ و تاب
هرگه که یاد طرهٔ پیچان کند تو را
هوش مصنوعی: دل مثل ماری که زخم دیده به شدت در کلافگی و در هم ریختگی می‌افتد هر بار که یاد موهای پیچ‌دار تو به سرش می‌آید.
در هیچ حال خاطر ما از تو جمع نیست
قربان حالتی که پریشان کند تو را
هوش مصنوعی: در هیچ شرایطی ما از یاد تو غافل نیستیم، قربان حالتی که تو را پریشان می‌کند.
با هیچ‌کس به کشتن من مشورت مکن
ترسم خدا نکرده، پشیمان کند تو را
هوش مصنوعی: با هیچ‌کس درباره کشتن من صحبت نکن، چون می‌ترسم که خدا نکند، بعداً از این کار پشیمان بشوی.
الحق سزد که تربیت خسرو عجم
میر نظام لشکر ایران کند تو را
هوش مصنوعی: واقعاً شایسته است که تربیت خسرو عجم، شخصی را که به نظام لشکر ایران مربوط می‌شود، به عهده بگیرد.
جم احتشام ناصرالدین شه که عون او
هم‌داستان رستم دستان کند تو را
هوش مصنوعی: جم، پادشاهی با وقار و با احترام، که کمک او همواره تو را یاریگر خواهد بود، مانند رستم، دلاوری بزرگ و پهلوان پرآوازه، در کنار تو خواهد بود.
داند هلاک جان فروغی به دست کیست
هر کس که سیر نرگس فتّان کند تو را
هوش مصنوعی: او می‌داند که پایان دردناک عشق چه کسی را رقم می‌زند، هر کسی که به زیبایی‌های تو که مانند نرگس است، توجه کند.

حاشیه ها

1393/02/19 08:05
بیخبر

با سلام
بنده حقیرنسبت به این بیت نکته کوچکی را باید یادآور شوم. چون عاشق واقعی هیچگاه راضی نیست که به معشوقش آزار و اذیتی برسد حتی راضی به نگرانی و پریشانی معشوق خویش نیست لذا این بیت از نظر مفهومی اشتباه می‌باشد. اگر عاشق راضی به چنین عملی شد عاشق واقعی نیست و این عمل (راضی بودن به آزار و حتی نگرانی معشوق) ناشی از حب نفس و ترجیح خویش به معشوق و حس انتقامجویی است که در مورد معشوق هیچگاه درست نیست. شاهد سخن اینکه حضرت حافظ در غزلی چنین فرموده (صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت)
لذا حقیر برای این بیت جناب بسطامی بیت زیر را پیشنهاد می‌کنم.
در هیچ حال خاطرم از خویش جمع نیست ترسم ز حالتی که پریشان کند تو را

1393/03/18 10:06
ناشناس

با سلام
اخیرا یک بیت زیبا از وحشی بافقی نیز به نطر این جانب رسید که شاهد محکم دیگری بر سخنم میباشد.
لطفا ملاحظه فرمایید:
گو جان و سر برو غرض ما رضای توست حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش
(بیخبر)

1394/05/12 17:08
بیخبر

منظور بیت شماره 7 میباشد

1398/10/25 13:12

با عرض ادب خدمت (بیخبر) روی سخن شاعر با طره موی معشوق است و در ادامه بیت قبل گفته---و پریشانی موی معشوق در نظرش بوده---با عرض معذرت و امید قبول

1399/02/20 19:04
محمد

با سلام در ارتباط با بیت هفتم از این شعر نظر بنده حقیر این است که اصل مطلب خلاف عرض شما می باشد چرا که در مصرع اول از بیت هفتم شاعر بیان می کند که هیچگاه خیالم خالی از فکر تو نیست و همواره در ذهن من هستی و بیرون نمی روی و در مصرع دوم حالتی از معشوق که عاشق را به شور می آورد را بیان نموده یعنی با ان حالت تجسم معشوق در ذهن و جان عاشق پدیدار می شود و اشتیاق دو چندان که ان حالت را پریشانی ذکر کرده
با تشکر

1399/12/27 00:02
امیر

درود جناب محمد از نظر بنده معنی بیت 7 : خاطر (دل ) جمع (آرامش و آسوده خاطر بودن )دل من در راه عشقت همیشه در سوز و گداز است و یک دم آرامش ندارد و در مصرع 2 حالتی از معشوق رو به رخ میکشه (پریشانی) که بر پریشانی خود اضافه می شود ...