غزل شمارهٔ ۷۹
پیام باد بهار از وصال جانان است
بیار باده که هنگام مستی جان است
قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی
که عقل بر سر بازار عشق حیران است
وجود آدمی از عشق میرسد به کمال
گر این کمال نیابی، کمال نقصان است
بقای عاشق صادق ز لعل معشوق است
حیات خضر پیمبر ز آب حیوان است
به راستی همه کس قدر وصل کی داند
مگر کسی که به محنتسرای هجران است
پسند خاطر مشکل پسند جانان نیست
وگر نه جان گرانمایه دادن آسان است
عجب مدار که در عین درد خاموشم
که دردِ یار پریچهره محض درمان است
چراغ چشم من آن روی مجلس افروز است
طناب عمر من آن موی عنبر افشان است
به یاد کاکل پر تاب و زلف پر چینش
دل من است که هم جمع و هم پریشان است
مهی که راز من از پرده آشکارا کرد
هنوز صورت او زیر پرده پنهان است
مه صفر ز برای همین مظفر شد
که ماه عید همایون شاه ایران است
ابوالمظفر منصور ناصرالدین شاه
که زیر رایت او آفتاب تابان است
طلوع صبح جمالش فروغ آفاق است
بساط مجلس عیدش نشاط دوران است
فروغی از غزل عید شاه شادی کن
که شادکامی شاعر ز عید سلطان است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیام باد بهار از وصال جانان است
بیار باده که هنگام مستی جان است
هوش مصنوعی: باد بهاری پیام عشق و وصال محبوب را به همراه دارد. بیا و باده بیاور که این زمان، زمان شادمانی و مستی روح است.
قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی
که عقل بر سر بازار عشق حیران است
هوش مصنوعی: به موزهٔ جنون پا بگذار و مدتی را در آن گذران، زیرا در این دنیا عقل در منجلاب عشق سرگردان و گیج است.
وجود آدمی از عشق میرسد به کمال
گر این کمال نیابی، کمال نقصان است
هوش مصنوعی: وجود انسان به واسطه عشق به کمال میرسد و اگر به این کمال نرسی، نشاندهنده نقص در وجود توست.
بقای عاشق صادق ز لعل معشوق است
حیات خضر پیمبر ز آب حیوان است
هوش مصنوعی: عاشق واقعی تنها به خاطر زیبایی و وجود محبوبش ادامه حیات میدهد، همچنان که پیامبر خضر نیز به زندگی خود مدیون آب حیات است.
به راستی همه کس قدر وصل کی داند
مگر کسی که به محنتسرای هجران است
هوش مصنوعی: فقط کسی که در سختیهای جدایی به سر میبرد، میداند که ارزش وصال چقدر است.
پسند خاطر مشکل پسند جانان نیست
وگر نه جان گرانمایه دادن آسان است
هوش مصنوعی: خوشایند کسی که سلیقهاش مشکلپسند است، به سادگی حاصل نمیشود و اگر اینگونه نبود، فدای جان ارزشمند کردن آسان میبود.
عجب مدار که در عین درد خاموشم
که دردِ یار پریچهره محض درمان است
هوش مصنوعی: تعجب نکن که با وجود درد، سکوت کردهام؛ زیرا عشق به یار زیبایم خود به تنهایی درمانی برای تمام دردهاست.
چراغ چشم من آن روی مجلس افروز است
طناب عمر من آن موی عنبر افشان است
هوش مصنوعی: چشمهای من به زیبایی او روشنایی میبخشد و طول عمر من به مانند موی خوشبو و نرم اوست.
به یاد کاکل پر تاب و زلف پر چینش
دل من است که هم جمع و هم پریشان است
هوش مصنوعی: دل من به یاد موهای زیبا و پرچین و تاب تو همیشه در حالتی دوگانه است؛ هم در آرامش و هم در آشفتگی.
مهی که راز من از پرده آشکارا کرد
هنوز صورت او زیر پرده پنهان است
هوش مصنوعی: مهی که رازهای درون من را فاش کرد، هنوز چهرهی خودش زیر پرده مخفی است.
مه صفر ز برای همین مظفر شد
که ماه عید همایون شاه ایران است
هوش مصنوعی: ماه صفر به همین دلیل برای شاه خوشبخت و گرامی ایران فراهم آمده که ماه عید اوست.
ابوالمظفر منصور ناصرالدین شاه
که زیر رایت او آفتاب تابان است
هوش مصنوعی: ابوالمظفر منصور ناصرالدین شاه، پادشاهی است که زیر پرچمش روشنایی و شکوهی مانند آفتاب درخشان وجود دارد.
طلوع صبح جمالش فروغ آفاق است
بساط مجلس عیدش نشاط دوران است
هوش مصنوعی: صبح زیبایی او نور افشانی میکند و در کنار آن، جشن و شادی زندگی را به ارمغان میآورد.
فروغی از غزل عید شاه شادی کن
که شادکامی شاعر ز عید سلطان است
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از خوشحالی و شادی ناشی از عید سلطانی صحبت میکند و به این موضوع اشاره دارد که شادمانی شاعر به خاطر جشن و سرور این ایام است. او به زیبایی و شکوه غزلهایی که در این جشن سروده شدهاند، اشاره میکند و این شادی را با عید سلطنت پیوند میزند.
حاشیه ها
1398/10/28 23:12
که در دیار پریچهره محض درمان است---درست است