غزل شمارهٔ ۷۰
از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است
میتوان یافت که آه دل ما بیاثر است
من و سودای غمت گر همه جان در خطراست
من و خاک قدمت گر همه خون در هدر است
آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را
علت آن است که از شادی ما بیخبر است
به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند
زآن که این حسن خدا داده برای نظر است
آن که از صورت خوب تو نمیپوشد چشم
الحق انصاف توان داد که از دل بصر است
کسی از دست قضا جان به سلامت نبرد
مگر آن تن که بر تیغ محبت سپر است
گر به جان بوسه فروشد لب جانان سهل است
نفع خود را مده از دست که عین ضرر است
ترک سر کردم و از دردسر آسوده شدم
تا نگویند که سودای بتان دردسر است
هر کسی قبلهای از بهر پرستش دارد
قبلهٔ جان فروغی صنم سیم بر است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است
میتوان یافت که آه دل ما بیاثر است
هوش مصنوعی: دل تو از سنگ سیاه هم سختتر است و نشان میدهد که درد و اندوه ما بیفایده و بیاثر است.
من و سودای غمت گر همه جان در خطراست
من و خاک قدمت گر همه خون در هدر است
هوش مصنوعی: من و خیال تو اگر همه جانم در خطر باشد، و من و خاک پای تو اگر همه خونم بیهوده برود، باز هم برایم مهم نیست.
آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را
علت آن است که از شادی ما بیخبر است
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق تو ما را سرزنش میکند، دلیلش این است که از خوشحالی و حال خوش ما بیخبر است.
به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند
زآن که این حسن خدا داده برای نظر است
هوش مصنوعی: به خدا قسم هیچکس نمیتواند از تو رو برگرداند، زیرا این زیباییای که داری هدیهای از طرف خداوند است و فقط برای جلب توجه و نظر دیگران خلق شده است.
آن که از صورت خوب تو نمیپوشد چشم
الحق انصاف توان داد که از دل بصر است
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی تو را نمیتواند از چشمش پنهان کند، به راستی انصاف را میتواند در دلش ببیند.
کسی از دست قضا جان به سلامت نبرد
مگر آن تن که بر تیغ محبت سپر است
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از تقدیر و سرنوشت نجات پیدا کند مگر کسی که با عشق و محبت از خود دفاع کند.
گر به جان بوسه فروشد لب جانان سهل است
نفع خود را مده از دست که عین ضرر است
هوش مصنوعی: اگر محبوب با لبهایش جان خود را به بوسه بفروشد، این کار آسانی است. اما حیف است که نفع خود را از دست بدهی، چون این کار به ضرر خودت خواهد بود.
ترک سر کردم و از دردسر آسوده شدم
تا نگویند که سودای بتان دردسر است
هوش مصنوعی: از عشق و وابستگی به بتان دست کشیدم و حالا از مشکلات و دردسرها آزاد شدم، تا دیگران نگویند که عشق به معشوقان باعث دردسر است.
هر کسی قبلهای از بهر پرستش دارد
قبلهٔ جان فروغی صنم سیم بر است
هوش مصنوعی: هر کسی برای عبادت و پرستش خود نقطهی خاصی دارد، اما برای من، محبوبی که نور جانم است، همچون تندیسی از نقره میدرخشد.
حاشیه ها
1387/07/18 15:10
با سلام احتمالا در بیت سوم بعد از غم کلمه عشق از قلم افتاده است
---
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما «آن که کرد از غم تو ملامت ما را» با «آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را» جایگزین شد.
1401/03/06 09:06
مازیار
بیت هشتم اشاره به غزل معروف سعدی با مطلع «ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد» دارد.