غزل شمارهٔ ۴۸۱
گفتی که وقت سحر سویت کنم گذری
ترسم ز پی نرسد این شام را سحری
خواهم که با تو شبی در پرده باده خورم
گر خون من بخوری ور پردهام بدری
آغاز هر طربی انجام هر طلبی
هم ماه نوش لبی و هم سر و سیمبری
سرچشمهٔ نمکی خورشید نه فلکی
هم فتنهٔ ملکی هم آفت بشری
دل بند و دل گسلی، در دلبری مثلی
هم در حضور دلی هم غایب از نظری
بی پرده گر قدمی سوی چمن بچمی
هم جیب غنچه دری هم آب گل ببری
بگشا به بذله دهن نرخ شکر بشکن
زیرا که وقت سخن شیرینتر از شکری
در شاه راه طلب جانم رسید به لب
لیکن ز سر لبت هیچم نشد خبری
در عین خسرویم مملوک خویش بخوان
افزوده کن ز کرم بر قدر من قدری
یارب میان تو را هیچ آفتی نرسد
کز بهر کشتن من خوش بستهای کمری
هر دم ز شوق لبت در خون تپیده دلی
هر سو ز دست غمت در پا فتاده سری
تا کی خبر نشوی از حال خستهدلان
گویا ز عدل ملک یک باره بی خبری
سلطان روی زمین بخشنده ناصردین
کز جود متصلش رفت آب هر گهری
ماهی که تیره نمود روز فروغی خود
از وی ندیده فلک تابنده تر قمری
اطلاعات
وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتی که وقت سحر سویت کنم گذری
ترسم ز پی نرسد این شام را سحری
هوش مصنوعی: تو گفتی که در وقت سحر به سراغت میآیم، اما میترسم که نتوانم شب را به سحر برسانم.
خواهم که با تو شبی در پرده باده خورم
گر خون من بخوری ور پردهام بدری
هوش مصنوعی: میخواهم شبی را با تو در حال نوشیدن بگذرانم، حتی اگر برای این کار مجبور شوی از من بگذری یا به من آسیب برسانی.
آغاز هر طربی انجام هر طلبی
هم ماه نوش لبی و هم سر و سیمبری
هوش مصنوعی: هر شادابی و لذتی دارای پایانی است، همچنان که در دل هر خواستهای، هم زیبایی و شادابی وجود دارد و هم شکوه و جذابیت.
سرچشمهٔ نمکی خورشید نه فلکی
هم فتنهٔ ملکی هم آفت بشری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که منبع نور و زیبایی در عالم تنها به آسمان و ستارگان تعلق ندارد. بلکه این نور و شگفتی میتواند از جنبههای مختلف زندگی و بشر نیز ناشی شود و همزمان میتواند منشاء درد و بلا نیز باشد. به عبارت دیگر، زیبایی و زشتی، هر دو از یک منبع سرچشمه میگیرند.
دل بند و دل گسلی، در دلبری مثلی
هم در حضور دلی هم غایب از نظری
هوش مصنوعی: دل، هم میتواند وابسته و عشقورز باشد و هم میتواند از این وابستگی رهایی یابد. در دلدادگی، نمونههایی وجود دارد که در عشق ورزیدن هم به صورت آشکار و هم به صورت پنهان دلها را تحت تأثیر قرار میدهد.
بی پرده گر قدمی سوی چمن بچمی
هم جیب غنچه دری هم آب گل ببری
هوش مصنوعی: اگر بیپرده و آزادانه به سمت باغ بروی، هم میتوانی غنچهها را در آغوش بگیری و هم میتوانی آب گلها را بچشی.
بگشا به بذله دهن نرخ شکر بشکن
زیرا که وقت سخن شیرینتر از شکری
هوش مصنوعی: به زبان ساده، این جمله میگوید که زمانی که صحبت میکنیم، باید با زبان شیرین و لطیف سخن بگوییم، زیرا گرما و شیرینی کلام از خود شکری هم بیشتر تاثیرگذار است. پس بهتر است از زبان موزون و شیرین استفاده کنیم تا ارتباط بهتری برقرار کنیم.
در شاه راه طلب جانم رسید به لب
لیکن ز سر لبت هیچم نشد خبری
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی محبوب، جانم به لبم رسیده است، اما از لبان تو هیچ خبری به من نرسیده است.
در عین خسرویم مملوک خویش بخوان
افزوده کن ز کرم بر قدر من قدری
هوش مصنوعی: من در عین حال که مقام و مرتبهای دارم، همچنان غلام و بندهی خودت هستم. از لطف و بخشش خود بر من بیفزای و به من جایگاه بیشتری بده.
یارب میان تو را هیچ آفتی نرسد
کز بهر کشتن من خوش بستهای کمری
هوش مصنوعی: ای کاش میان تو هیچ آسیبی نرسد، زیرا برای کشتن من به خاطر عشق، کمری محکم بستهای.
هر دم ز شوق لبت در خون تپیده دلی
هر سو ز دست غمت در پا فتاده سری
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر عشق لبهایت، دلی خونین میشود و هر جا که بروی، کسانی به خاطر غم تو سر را در پا میاندازند.
تا کی خبر نشوی از حال خستهدلان
گویا ز عدل ملک یک باره بی خبری
هوش مصنوعی: چقدر طول میکشد که از حال دلهای گرفته و ناراحت مطلع شوی؟ به نظر میرسد که از انصاف و محبتی که در جهان وجود دارد، ناگهان بیخبر هستی.
سلطان روی زمین بخشنده ناصردین
کز جود متصلش رفت آب هر گهری
هوش مصنوعی: سلطان ناصردین، که در زمین بسیار بخشنده و سخاوتمند بود، به سبب generosity و سخاوتش، باعث میشد که حتی آب هر مرواریدی نیز به او بپیوندد.
ماهی که تیره نمود روز فروغی خود
از وی ندیده فلک تابنده تر قمری
هوش مصنوعی: ماهی که به خاطر روز روشنش، به تاریکی افتاده، از او چه بسا آسمان با چرمندگانی تابناکتر از قمر.
حاشیه ها
1393/08/05 18:11
مصطفا الف
مصرع دوم از بیت پنجم هم غایب از نظری درست است
1398/04/23 23:06
ف. هنرور
به نظر میرسد که در مصراع «هم در حضور دلی هم غایت از نظری»، به های «غایت» باید «غایب» بیاد.