غزل شمارهٔ ۴۷
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
گشت آزادیِ ما ، بندِ گرفتاریِ ما
سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما
بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما
صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
آه اگر شبرُوِ زلفت ، نکند یاریِ ما
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما
بی کسی بین که نکردهست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غمخواری ما
دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما
گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما
هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو موجب شد که ما هم بیمار شویم و دیگر به فکر درمانگر بودن نمیرسیم.
تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
گشت آزادیِ ما ، بندِ گرفتاریِ ما
هوش مصنوعی: وقتی که از قید و بند تو رها شدم، در واقع به نوعی دیگر گرفتار شدم. آزادی ما در واقع همان وابستگیها و مشکلاتی است که به آن دچار میشویم.
سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما
هوش مصنوعی: سر ما فدای قدم عشق است، چرا که عشق سبب شده تا ارتباط ما با تو از تمامی بیمیلی، دوری و تنهاییام فاصله بگیرد.
بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما
هوش مصنوعی: از شدت درد و غم تو، بدنم خسته و دلم افسرده شده است. نگرانم که در نهایت این خواهش و نالههای ما به تو نرسد.
صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
آه اگر شبرُوِ زلفت ، نکند یاریِ ما
هوش مصنوعی: صبح ما به خاطر بدی بخت سیاه به شب بدل شده است. آه اگر یاد تو و زیبایی زلفهایت به ما کمک کند.
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما
هوش مصنوعی: دیشب در خواب، لبهای تو را بوسیدم و خواب ما بهتر از واقعیتمان بود.
بی کسی بین که نکردهست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غمخواری ما
هوش مصنوعی: در تنهایی و دوری از تو، هیچکس جز غم تو، در شبهای جدایی به یاد من نیست و هیچکس به فکر حال و احوال من نیست.
دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما
هوش مصنوعی: دل و ایمانم نای ایستادگی ندارند و از دستم رفتهاند؛ در این حال، کسی در کوی وفا هست که بتواند از ما حمایت کند؟
گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما
هوش مصنوعی: گفتم دل اهل علم و نظر به شدت ناراحت و نگران شده است. او زیر لب گفت که این ناراحتی ناشی از آزار و رنجش دل ماست.
هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما
هوش مصنوعی: من تجربه و عقل خود را از وجود درخشش و نور یک بادهفروش افزایش دادم، ولی مستی و شیدایی ما چه ارتباطی با آگاهی و هوشیاری ما دارد؟
حاشیه ها
1398/10/28 21:12
ساخت ازادی ما بند گرفتاری ما------
آه اگر شب زلفت نکند یاری ما -----
درست است
1403/02/17 21:05
سیدمحمد جهانشاهی
گشت آزادیِ ما ، بندِ گرفتاریِ ما
1403/02/17 22:05
سیدمحمد جهانشاهی
آه اگر شَبرُوِ زلفت ، نکند یاریِ ما