غزل شمارهٔ ۴۶۰
ای که هم آغوش یار حور سرشتی
عیش ابد کن که در میان بهشتی
صاحب این حسن را سزد که بگوید
ماه فلک را ، که ما بِهیم و تو زشتی
دل ز تو غافل نگشت یک نفس اما
هم نفسش در تمام عمر نگشتی
خون غزالان کعبه ریخته چشمت
چون تو ندیدم صنم ، به هیچ کنِشتی
لازم عشق آمد آن جمال، خدا را
عاشقِ بی چاره را ، به جرمِ چه کُشتی
از غم عشقت چه جامهها که دریدم
وز پی قتلم چه نامهها که نوشتی
خستی و درمان خستگان ننمودی
کشتی و بر خاک کشتگان نگذشتی
وای بر آن دل که درد عشق ندادی
حیف بر آن جان که داغ شوق نهشتی
تخم محبت بری نداد فروغی
دانهٔ بیحاصل از برای چه کشتی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که هم آغوش یار حور سرشتی
عیش ابد کن که در میان بهشتی
هوش مصنوعی: ای کسی که در آغوش معشوقی همچون حوریان زندگی میکنی، لذت جاودانی را تجربه کن؛ زیرا تو در میان بهشتی قرار داری.
صاحب این حسن را سزد که بگوید
ماه فلک را ، که ما بِهیم و تو زشتی
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که کسی که زیبایی خاصی دارد، بسیار شایسته است که بگوید که ماه در مقایسه با او از زیبایی کمتری برخوردار است و در واقع او با زیباییاش برتر از دیگران به نظر میرسد. به عبارتی، زیبایی او آنقدر چشمگیر است که حتی ماه را به زشتی میکشاند.
دل ز تو غافل نگشت یک نفس اما
هم نفسش در تمام عمر نگشتی
هوش مصنوعی: دل هرگز از یاد تو غافل نشد، اما تو هرگز هم نفس او در طول عمرت نبودی.
خون غزالان کعبه ریخته چشمت
چون تو ندیدم صنم ، به هیچ کنِشتی
هوش مصنوعی: چشمان تو مثل هیچ چیز دیگری نیستند، حتی اگر خون غزالان کعبه بر زمین ریخته باشد.
لازم عشق آمد آن جمال، خدا را
عاشقِ بی چاره را ، به جرمِ چه کُشتی
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی آن چهره برای خدا ضروری است، اما ای عاشق بیچاره، به چه دلیل تو را به قتل رساندند؟
از غم عشقت چه جامهها که دریدم
وز پی قتلم چه نامهها که نوشتی
هوش مصنوعی: به خاطر غم عشق تو، چه لباسهایی که پاره کردم و به خاطر گفتن حرفهای تو، چقدر نامه نوشتم.
خستی و درمان خستگان ننمودی
کشتی و بر خاک کشتگان نگذشتی
هوش مصنوعی: تو در میان خستگیها و رنجها، هیچ کمکی به خستگان نکردی و حتی بر خاک کسانی که جان باختهاند هم عبور نکردی.
وای بر آن دل که درد عشق ندادی
حیف بر آن جان که داغ شوق نهشتی
هوش مصنوعی: آه بر آن دل که تجربه عشق را نچشید، افسوس بر آن جان که شوق و آرزو را در دل نگذاشت.
تخم محبت بری نداد فروغی
دانهٔ بیحاصل از برای چه کشتی
هوش مصنوعی: اگر بذری برای محبت نگه نداریم، پس برای چه باید دانهای که هیچ ثمرهای ندارد بکاریم؟
حاشیه ها
1395/05/24 06:07
امیر
بیت چهارم : چون تو ندیدم ....
1395/05/24 06:07
امیر
بیت پنجم: عاشق بیچاره را به ...
1401/08/09 14:11
داود پورسلطان
عاشق بی چاره را به جرم چه کشتی
باید درست باشد
1403/02/14 23:05
سیدمحمد جهانشاهی
ماهِ فلک را ، که ما بِهیم و تو زشتی
1403/02/14 23:05
سیدمحمد جهانشاهی
چون تو ندیدم صنم ، به هیچ کنِشتی
1403/02/14 23:05
سیدمحمد جهانشاهی
عاشقِ بی چاره را ، به جُرمِ چه کُشتی