گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۴

کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی
دعای او به در دیر مستجابستی
به مستی از لب دردی‌کشی شنیدم دوش
که چاره همه دردی شراب نابستی
فغان که پرده ز کارم فکند پنجه عشق
هنوز چهره معشوق در حجابستی
نصیبم آن صف مژگان نشد به بیداری
هنوز طالع برگشته‌ام به خوابستی
شبی نظاره بدان شمع انجمن کردم
هنوز ز آتش دل دیده‌ام پرآبستی
به گریه گفتمش از رخ نقاب یک سو نه
به خنده گفت که خورشید در سحابستی
زکانه بوسه زند پای شه سواری را
که با تو از مدد بخت هم‌رکابستی
به خاک ریخته‌ای خون بی‌گناهان را
مگر به کیش تو خون ریختن ثوابستی
خوشا به حال شهیدی که در صف محشر
به خون ناحق او ناخنت خضابستی
حدیث قند نشاید بر دهان تو گفت
که در میانهٔ این هر دو شکر آبستی
فروغی از اثر پرتو محبت دوست
کمین تجلی من ماه و آفتابستی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی
دعای او به در دیر مستجابستی
هوش مصنوعی: کسی که خود را آلوده به醉ستی، دعای او در معبد به سختی پذیرفته می‌شود.
به مستی از لب دردی‌کشی شنیدم دوش
که چاره همه دردی شراب نابستی
هوش مصنوعی: در حالی که مست بودم، شب گذشته شنیدم که بهترین راه برای فرار از همه دردها، نوشیدن شراب خالص است.
فغان که پرده ز کارم فکند پنجه عشق
هنوز چهره معشوق در حجابستی
هوش مصنوعی: آه و فریاد، که عشق مرا درگیر کرده و هنوز تصویر محبوبم در پس پرده‌ای پنهان است.
نصیبم آن صف مژگان نشد به بیداری
هنوز طالع برگشته‌ام به خوابستی
هوش مصنوعی: مژگان زیبا و جذاب او به من نصیب نشده و من همچنان در خواب و رویا هستم و سعادتمندی‌ام هنوز در دسترس نیست.
شبی نظاره بدان شمع انجمن کردم
هنوز ز آتش دل دیده‌ام پرآبستی
هوش مصنوعی: شبی به تماشای آن شمع در جمع دوستان نشستم، و هنوز هم از آتش دل، چشمانم پر از اشک است.
به گریه گفتمش از رخ نقاب یک سو نه
به خنده گفت که خورشید در سحابستی
هوش مصنوعی: به او گفتم از چهره‌ات پرده‌برداری کن و گریه کردم. او در پاسخ به من خندید و گفت که خورشید در ابرها پنهان است.
زکانه بوسه زند پای شه سواری را
که با تو از مدد بخت هم‌رکابستی
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که شخصی با خوشحالی و افتخار بوسه بر پای کسی می‌زند، زیرا او قادر است در کنار دیگری که به مدد شانس و سرنوشت با او هم‌سفر شده است، قرار بگیرد. این نشان‌دهنده‌ی احترام و ارادت به شخصی است که در مسیر موفقیت و پیوستگی به او کمک کرده است.
به خاک ریخته‌ای خون بی‌گناهان را
مگر به کیش تو خون ریختن ثوابستی
هوش مصنوعی: آیا برای تو که به عقیده‌ات خون بی‌گناهان را بر زمین ریخته‌ای، این کار به عنوان یک عمل نیک و پاداش محسوب می‌شود؟
خوشا به حال شهیدی که در صف محشر
به خون ناحق او ناخنت خضابستی
هوش مصنوعی: خوشا به حال شهیدی که در روز قیامت، گناهکاران با خون ناحق او سرخوش هستند و به این وسیله عذاب می‌بینند.
حدیث قند نشاید بر دهان تو گفت
که در میانهٔ این هر دو شکر آبستی
هوش مصنوعی: حرف زدن دربارهٔ شیرینی قند بر زبان تو درست نیست، زیرا در میانهٔ این دو، تو خود دارای شکر و شیرینی هستی.
فروغی از اثر پرتو محبت دوست
کمین تجلی من ماه و آفتابستی
هوش مصنوعی: محبت دوست همچون نوری است که در زندگی من درخشندگی و روشنایی می‌بخشد، و من به ظرافت و زیبایی ماه و آفتاب شبیه هستم.

حاشیه ها

1397/03/07 16:06
ایلیا محمدی

در بیت آخر آفتابی باید تصحیح شود به آفتابستی