غزل شمارهٔ ۴۴۲
تنها نه جا به خلوت دلها گرفتهای
ملک وجود را همه یک جا گرفتهای
تا شانه را به جعد معنبر کشیدهای
کاشانه را به عنبر سارا گرفتهای
یارب چه لعبتی تو که چندین هزار دل
از جعد چین به چین چلیپا گرفتهای
من خود گرفتم از تو توان برگرفت دل
با این چه میکنم که به جان جا گرفتهای
حسرت مبر ز گریهٔ بی اختیار ما
اکنون که اختیار دل از ما گرفتهای
گفتی صبور باش به سودای عشق من
وقتی که صبرم از دل شیدا گرفتهای
دل خستهٔ دو لعل تو را جان به لب رسید
با آن که نکتهها به مسیحا گرفتهای
آسوده از تو در حرم و دیر کس نماند
کسودگی زمؤمنو ترسا گرفتهای
روزی دل فروغی مسکین شکستهای
کز دست غیر ساغر صهبا گرفتهای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنها نه جا به خلوت دلها گرفتهای
ملک وجود را همه یک جا گرفتهای
هوش مصنوعی: تو تنها در دلها و افکار خودت نیستی، بلکه در تمام وجود و هستی همه جا حضور داری.
تا شانه را به جعد معنبر کشیدهای
کاشانه را به عنبر سارا گرفتهای
هوش مصنوعی: تو با موهای مجعد و زیبا به خودت جلوهای خاص بخشیدهای، گویی که خانهات با عطر خوش و لطافت خاصی آراسته شده است.
یارب چه لعبتی تو که چندین هزار دل
از جعد چین به چین چلیپا گرفتهای
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه زیبایی شگفتانگیزی داری که با موهای مجعد و جذاب خود، دلهای زیادی را به تسخیر خود درآوردهای.
من خود گرفتم از تو توان برگرفت دل
با این چه میکنم که به جان جا گرفتهای
هوش مصنوعی: من از تو قدرت و نیرویی آوردهام، اما با این حال، دلم چگونه با تو کنار بیاید وقتی که تو در جانم جا گرفتهای؟
حسرت مبر ز گریهٔ بی اختیار ما
اکنون که اختیار دل از ما گرفتهای
هوش مصنوعی: اندوه و حسرت ما را فراموش نکن، زیرا حالا که قلبمان را از ما گرفتهای، دیگر نمیتوانیم خود را کنترل کنیم و اشکهایمان به طور ناخودآگاه میریزند.
گفتی صبور باش به سودای عشق من
وقتی که صبرم از دل شیدا گرفتهای
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که صبور باش و انتظار عشق من را بکش، اما حالا که صبرم را از دل عاشق گرفتهای، چطور میتوانم این کار را انجام دهم؟
دل خستهٔ دو لعل تو را جان به لب رسید
با آن که نکتهها به مسیحا گرفتهای
هوش مصنوعی: دل خسته و پریشان من به لب نزدیک شده است، با این حال تو نکتههای زیبا و تجلیهای دلنشین را به مسیحایی تبدیل کردهای.
آسوده از تو در حرم و دیر کس نماند
کسودگی زمؤمنو ترسا گرفتهای
هوش مصنوعی: در حرم و معابد دیگر، کسی آرام و آسوده نیست، و حالتی خسته و افسرده بر مؤمنان و پیروان دین غالب شده است.
روزی دل فروغی مسکین شکستهای
کز دست غیر ساغر صهبا گرفتهای
هوش مصنوعی: روزی دل یک فرد بیچاره و شکستهای را دیدهای که به خاطر دیگری، از دست او یک جام شراب گرفته است.
حاشیه ها
1398/06/13 05:09
ایما_
توی بیت یکی مونده به آخر الف کلمه ی آسودگی جاافتاده
1398/10/17 13:01
کاسودگی ز مومن و ترسا گرفته ای----درست است