گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۳

با رقیب آمدی به محفل من
برق غیرت زدی به حاصل من
جان به آسانی از غمت دادم
وز تو آسان نگشت مشکل من
جانم از تن سفر نمی‌کردی
گر نمی‌رفتی از مقابل من
کینم انداختند در دل تو
مهرت آمیخت در دل من
تشنهٔ آب زندگی بودم
خاک می‌خانه گشت منزل من
شوق زخم دگر به جان دارد
دل مجروح نیم بسمل من
خنجری زد به سینه‌ام قاتل
که فزون ساخت حسرت دل من
قابل تیغ او شدم آخر
کار خود کرد بخت مقبل من
می‌دهد جان فروغی از سر شوق
هر که بیند جمال قاتل من

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با رقیب آمدی به محفل من
برق غیرت زدی به حاصل من
هوش مصنوعی: تو به مجلس من آمدی و با حضور رقیب، غیرت و حس رقابت را در دل من شعله‌ور کردی.
جان به آسانی از غمت دادم
وز تو آسان نگشت مشکل من
هوش مصنوعی: من به راحتی جانم را به خاطر غمت فدای تو کردم، ولی مشکل من به همین سادگی حل نشد.
جانم از تن سفر نمی‌کردی
گر نمی‌رفتی از مقابل من
هوش مصنوعی: اگر از پیش من نمی‌رفتی، جانم هرگز از بدن جدا نمی‌شد.
کینم انداختند در دل تو
مهرت آمیخت در دل من
هوش مصنوعی: محبت تو در دل من جای گرفته و عشق من در قلب تو نشسته است.
تشنهٔ آب زندگی بودم
خاک می‌خانه گشت منزل من
هوش مصنوعی: من به شدت نیاز به آب زندگی داشتم و سرانجام به خاک میخانه روی آوردم.
شوق زخم دگر به جان دارد
دل مجروح نیم بسمل من
هوش مصنوعی: دل مجروح من که به شدت آسیب دیده است، هنوز هم اشتیاق بیشتری برای درد و زخم جدید دارد.
خنجری زد به سینه‌ام قاتل
که فزون ساخت حسرت دل من
هوش مصنوعی: قاتل با ضربه‌ای به سینه‌ام، حسرت دلم را بیشتر کرد.
قابل تیغ او شدم آخر
کار خود کرد بخت مقبل من
هوش مصنوعی: در نهایت، سرنوشت خوشی به من روی آورد و به این ترتیب توانستم در برابر او برای خودم جایی پیدا کنم.
می‌دهد جان فروغی از سر شوق
هر که بیند جمال قاتل من
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی محبوب من را ببیند، با شوق و اشتیاق جانش را به او تقدیم می‌کند.

حاشیه ها

1398/08/24 04:10
کاظم ایاصوفی

بیت چهارم مهرت آمیختند درست است