گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۲

دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من
مشکین کمند خسرو مسکین نواز من
گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست
گفتا که تار طرهٔ زنجیر ساز من
گفتم که نور چشمهٔ خورشید از کجاست
گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من
تا جان میان من و جانانه حایل است
کی پی برد به سر حقیقت مجاز من
تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق
برخاست از میانه نشیب و فراز من
تا در خیال حورم و اندیشهٔ قصور
جز مایهٔ قصور نگردد نماز من
کردم به راه عشق دمی ترک دین و دل
کآمد به صد کرشمه پی ترک تاز من
پیداست ناز و غمزهٔ پنهان آن پری
از پرده برگفتن عجز و نیاز من
تا شد فروغی آن رخ رخشنده آشکار
نتوان نهفت در پس صد پرده راز من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من
مشکین کمند خسرو مسکین نواز من
هوش مصنوعی: می‌دانی که عمر طولانی من مانند ریسمانی است که به شدت به دور من پیچیده شده، چون در زنجیری نرم و لطیف قرار دارم که به دست محبوبم بافته شده است.
گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست
گفتا که تار طرهٔ زنجیر ساز من
هوش مصنوعی: گفتم دلیل رفتن عاشقان دیوانه به سوی عشق چیست؟ گفت: این عزیز من، به خاطر تار مویی است که مانند زنجیری مرا به خودش وابسته کرده است.
گفتم که نور چشمهٔ خورشید از کجاست
گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من
هوش مصنوعی: گفتم نور چشم‌نواز خورشید از کجا می‌آید، گفت از زیبایی و حضور عاشق که دل را ذوب می‌کند.
تا جان میان من و جانانه حایل است
کی پی برد به سر حقیقت مجاز من
هوش مصنوعی: تا زمانی که موجودیتم بین من و معشوق فاصله ایجاد کرده، کی می‌توان به عمق حقیقت عشق و مفهوم آن پی برد؟
تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق
برخاست از میانه نشیب و فراز من
هوش مصنوعی: زمانی که از خواسته‌های نفسانی خود عبور کردم و وارد مسیر عشق شدم، تمامی چالش‌ها و سختی‌ها را پشت سر گذاشتم.
تا در خیال حورم و اندیشهٔ قصور
جز مایهٔ قصور نگردد نماز من
هوش مصنوعی: تا زمانی که به فکر حور و قصرهای بهشتی هستم، نمازم فقط باعث کم‌کاری و ناتوانی‌ام می‌شود.
کردم به راه عشق دمی ترک دین و دل
کآمد به صد کرشمه پی ترک تاز من
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، لحظه‌ای دین و دل را ترک کردم و با جاذبه‌های او به سوی خودم کشانده شدم.
پیداست ناز و غمزهٔ پنهان آن پری
از پرده برگفتن عجز و نیاز من
هوش مصنوعی: آشکار است که زیبایی و ناز آن دختر مثل یک پری است و ابراز عشق و نیاز من به او از پرده پنهان نمی‌ماند.
تا شد فروغی آن رخ رخشنده آشکار
نتوان نهفت در پس صد پرده راز من
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی چهره‌ات به وضوح نمایان شد، دیگر نمی‌توانم راز دل خود را پشت پرده‌های متعدد پنهان کنم.