غزل شمارهٔ ۳۹
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را
آشناییهای آن بیگانه پرور بین، که من
میخورم در آشنایی حسرت بیگانه را
چشم از آن چشم فسونگر بستن از نامردمیست
واعظ کوته نظر کوته کن این افسانه را
گر گریزد عاشق از زاهد عجب نبود، که نیست
الفتی با یکدگر دیوانه و فرزانه را
کاش میآمد شبی آن شمع در کاشانهام
تا بسوزانم ز غیرت شمع هر کاشانه را
نیم جو شادی در آب و دانهٔ صیاد نیست
شادمان مرغی که گوید ترک آب و دانه را
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
در اشکم را عجب نبود اگر لعلش خرید
جوهری داند بهای گوهر یکدانه را
بس که دارد نسبتی با گردش چشمان دوست
زان فروغی دوست دارد گردش پیمانه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با خودت آشنا شوی، باید ابتدا منزلت را از بیگانگان خالی کنی.
آشناییهای آن بیگانه پرور بین، که من
میخورم در آشنایی حسرت بیگانه را
هوش مصنوعی: در میان آشناییهایی که آن بیگانهها به وجود آوردهاند، من در حسرت بیگانهای که در دوستیهایم وجود دارد، به تماشا نشستهام.
چشم از آن چشم فسونگر بستن از نامردمیست
واعظ کوته نظر کوته کن این افسانه را
هوش مصنوعی: بستن چشم از زیبایی آن چشم فریبنده، نشانهای از بیجوانمردی است. واعظی که بینش کوتاهی دارد، این داستان را به انجام برساند.
گر گریزد عاشق از زاهد عجب نبود، که نیست
الفتی با یکدگر دیوانه و فرزانه را
هوش مصنوعی: اگر عاشق از زاهد، دوری کند، چه تعجبی دارد؟ زیرا رابطهای میان دیوانه و فرزانه وجود ندارد.
کاش میآمد شبی آن شمع در کاشانهام
تا بسوزانم ز غیرت شمع هر کاشانه را
هوش مصنوعی: ای کاش شبی آن شمع به خانهام میآمد تا از غیرت و حسادت شمع، هر خانهای را بسوزانم.
نیم جو شادی در آب و دانهٔ صیاد نیست
شادمان مرغی که گوید ترک آب و دانه را
هوش مصنوعی: شادی واقعی در گندم و آب نیست، بلکه در دل مرغی است که از ترک کردن آنها خوشحال است.
تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
هوش مصنوعی: زمانی که غم در درونم راه پیدا کرد، نفس نازم از سینهام خارج شد. این مهمان غم، صاحبخانه را از خانه بیرون کرد.
در اشکم را عجب نبود اگر لعلش خرید
جوهری داند بهای گوهر یکدانه را
هوش مصنوعی: اگر اشک من عجیبی نداشته باشد، چون کسی که لعل (دلار) را میخرد، میداند که ارزش یک جواهر نادر چیست.
بس که دارد نسبتی با گردش چشمان دوست
زان فروغی دوست دارد گردش پیمانه را
هوش مصنوعی: چشمهای محبوب چنان درخششی دارند که باعث میشود محبوب به زیبایی و نازکی پیمانه شراب بپردازد.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(ابوعطا) (۰۹:۲۴ - ۱۰:۱۷) نوازندگان: همایون خرم (ویولن) خواننده آواز: عبدالوهاب شهیدی سراینده شعر آواز: فروغی بسطامی (غزل) مطلع شعر آواز: آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را"
(آلبوم گلهای تازه » شمارهٔ ۶۷)
حاشیه ها
1394/05/15 20:08
کسرا
اجرای این شعر با آواز آقای شهیدی در برنامه 67 گلهای تازه...
مرداد 94
1403/06/03 01:09
محمد مهدی فتح اللهی
بازی با کلمات،ایهام های لطیف و ریزبینانه و معنایی شاید عمیق،موجب زیبایی این شعر شده