گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را
رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او
دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را
کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای
ورنه کسی نیافتی زندگی دوباره را
با همه بی‌ترحمی باز به رحمت آمدی
لختی اگر شمردمی زحمت بی شماره را
ز آه شررفشان من نرم نمی‌شود دلش
آتش من نمی‌کند چارهٔ سنگ خاره را
تا ننهی وجود خود بر سر کار بندگی
خواجه ما نمی‌خرد بندهٔ هیچ‌کاره را
خنجر خون‌فشان بکش، آنگه استخاره کن
از پی قتل من ببین خوبی استخاره را
چند ز دود آه خود، شب همه شب، فروغیا
تیره کنم رخ فلک، خیر کنم ستاره را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را
هوش مصنوعی: آن کسی که در دل من آرزوی یک نگاه را گذاشته است، کجا می‌تواند نوشیدنی میخوار مرا بر لب من قرار دهد؟
رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او
دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را
هوش مصنوعی: عمر من به خاطر تحمل سختی‌ها و ناراحتی‌های او به پایان رسید. من به قدری این درد و رنج را تحمل کرده‌ام که دیگر نمی‌توانم خودم را سرپا نگه‌دارم و دلم زخم‌زده است.
کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای
ورنه کسی نیافتی زندگی دوباره را
هوش مصنوعی: عاشقانی که به خاطر عشق جان داده‌اند، با عشق دوباره زندگی می‌کنند. اگر عشق نباشد، هیچ‌کس نمی‌تواند زندگی جدیدی پیدا کند.
با همه بی‌ترحمی باز به رحمت آمدی
لختی اگر شمردمی زحمت بی شماره را
هوش مصنوعی: با وجود اینکه خیلی بی‌رحم بودی، اما سرانجام به مهربانی بازگشتی. اگر لحظه‌ای به زحمات بی‌شماری که برایت کشیدم فکر می‌کردم، ممکن بود آرامش بیشتری پیدا کنم.
ز آه شررفشان من نرم نمی‌شود دلش
آتش من نمی‌کند چارهٔ سنگ خاره را
هوش مصنوعی: دل او به خاطر آه‌های من نرم نمی‌شود و آتش دل من هم نمی‌تواند مشکل سنگ سخت را حل کند.
تا ننهی وجود خود بر سر کار بندگی
خواجه ما نمی‌خرد بندهٔ هیچ‌کاره را
هوش مصنوعی: تا زمانی که خود را در خدمت خدا قرار ندهی، خدا بنده‌ای بی‌ارزش را نمی‌خرد.
خنجر خون‌فشان بکش، آنگه استخاره کن
از پی قتل من ببین خوبی استخاره را
هوش مصنوعی: خنجر خونی را بیاور و بعد از آن درباره‌ی قتل من اقدام کن تا ببینی نتیجه‌ی این کار چه خواهد بود.
چند ز دود آه خود، شب همه شب، فروغیا
تیره کنم رخ فلک، خیر کنم ستاره را
هوش مصنوعی: من در شب‌های طولانی به خاطر غم و درد خود، با نفس‌های سنگین و آه‌های سوزان، سعی می‌کنم که روشنایی آسمان را کمرنگ کنم و ستاره‌ها را از درخشش بیندازم.

حاشیه ها

1401/09/13 19:12
محمد مهدی فتح اللهی

احسنت