گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۹

خواست تا زلف پریشان تو بی‌سامانیم
جمع شد از هر طرف اسباب سرگردانیم
بس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشق
نامه می‌کردم گر از روی وفا می‌خوانیم
غیر غم حاصل ندیدم ز آشنایی‌های تو
وین غم دیگر که از بیگانگان می‌دانیم
من که شیر بیشه را صیدم گهی دشوار بود
سخت برد آهوی چشمت دل به صد آسانیم
حیرتم هر دم فزون تر می‌شود در عاشقی
تا رخ خوب تو شد سرمایهٔ حیرانیم
تا ز خنجر تنگنای سینه‌ام بشکافتی
صد در رحمت گشودی بر دل زندانیم
تا دل از چاه زنخدان تو در زندان فتاد
مو به موی آگه ز خاک یوسف کنعانیم
ناله‌ام گر بشنود صیاد در کنج قفس
فرق نتواند نمود از طایر بستانیم
راز من از پرده آخر شد فروغی آشکار
تا سرو کاری است با آن غمزهٔ پنهانیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواست تا زلف پریشان تو بی‌سامانیم
جمع شد از هر طرف اسباب سرگردانیم
هوش مصنوعی: می‌خواهد بگوید که برای جمع‌آوری زلف‌های پریشان و بی‌نظم تو، از هر سو وسایل و ابزارهایی فراهم شده، و همه ما در حال سردرگمی هستیم.
بس که مشتاقم به دیدار تو از نیرنگ عشق
نامه می‌کردم گر از روی وفا می‌خوانیم
هوش مصنوعی: من چقدر به دیدن تو مشتاقم که از روی نیرنگ عشق، نامه‌ای می‌نوشتم؛ اگر تو با وفا بودی، این نامه را می‌خواندی.
غیر غم حاصل ندیدم ز آشنایی‌های تو
وین غم دیگر که از بیگانگان می‌دانیم
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که جز غم چیزی از روابط با تو ندیده‌ام، و این غمی که از بیگانگان آشنا هستیم نیز نوعی دیگر از غم است.
من که شیر بیشه را صیدم گهی دشوار بود
سخت برد آهوی چشمت دل به صد آسانیم
هوش مصنوعی: من توانسته‌ام شیر جنگل را صید کنم، و آن گاه، در حالی که صید کردنش دشوار بود، شکار آهوهایی که به چشمان تو نگاه می‌کنند، برایم بسیار ساده و آسان است.
حیرتم هر دم فزون تر می‌شود در عاشقی
تا رخ خوب تو شد سرمایهٔ حیرانیم
هوش مصنوعی: من هر لحظه بیشتر در عشق به تو حیرت‌زده می‌شوم، چون زیبایی تو تمام منبع حیرت من شده است.
تا ز خنجر تنگنای سینه‌ام بشکافتی
صد در رحمت گشودی بر دل زندانیم
هوش مصنوعی: وقتی که با خنجر درد و رنج درونم را شکافتی، در حالی که بر دل اسیرم درهای رحمت را گشودی.
تا دل از چاه زنخدان تو در زندان فتاد
مو به موی آگه ز خاک یوسف کنعانیم
هوش مصنوعی: وقتی که دل من در چاه زیبایی تو اسیر شد، به آرامی و با دقت می‌فهمم که ما از خاک یوسف کنعانیم.
ناله‌ام گر بشنود صیاد در کنج قفس
فرق نتواند نمود از طایر بستانیم
هوش مصنوعی: اگر صدای ناله‌ام را صیاد بشنود، در گوشه قفس نمی‌تواند تفاوتی میان من و پرنده‌ای که در باغ است قائل شود.
راز من از پرده آخر شد فروغی آشکار
تا سرو کاری است با آن غمزهٔ پنهانیم
هوش مصنوعی: راز من به طور کامل نمایان شد، زیرا از زمانی که با آن نگاه بازیگوش سروکار دارم، دیگر نمی‌توانم آن را پنهان کنم.

حاشیه ها

1398/10/16 14:01

مو به مو آگه ز چاه یوسف کنعانیم--- با معنی تر است

1398/10/16 14:01

من که شیر بیشه ام صیدم گهی دشوار بود
با تردید پیشنهاد میشود

1399/02/08 18:05
یعقوب زارع ندیکی

سید محسن عزیز
جسارتا احساس می‌کنم همین ضبط، خیلی درست‌تره
من که شیر بیشه را صیدم‌گهی دشوار بود
یعنی من که برای شیر بیشه هم گاهی صید کردنم دشوار بود.