گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۲

تا خبردار ز سرِّ لبِ جانان شده‌ایم
خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم
تا به یادِ لبِ او جامِ لبالب زده‌ایم
واقف از خاصیتِ چشمهٔ حیوان شده‌ایم
جام‌ِجم گر طلبی مجلسِ ما را دریاب
کز گداییِ درِ میکده سلطان شده‌ایم
همه اسبابِ پریشانی ما جمع آمد
تا ز مجموعه آن زلف پریشان شده‌ایم
زلفِ کافر به رُخش راهنمون شد ما را
از رهِ کفر به سرمنزلِ ایمان شده‌ایم
با سرِ زلف‌ِ شکن در شکنش عهد مبند
که بدین واسطه ما بی سر و سامان شده‌ایم
سُبحه در دست و دعا بر لب و سجّاده به دوش
پیِ تزویر و ریا تازه مسلمان شده‌ایم
نفس ازین بیش توانایی تقصیر نداشت
عقل پنداشت که از کرده پشیمان شده‌ایم
همه از حیرتِ ما واله و حیرت زده‌اند
بس که در صورتِ زیبای تو حیران شده‌ایم
تو همان چشمهٔ خورشیدی و ما خَفّاشیم
که ز پیدایی انوارِ تو پنهان شده‌ایم
داغ و دردت ز ازل تا به فروغی دادند
فارغ از مرهم و آسوده ز درمان شده‌ایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا خبردار ز سرِّ لبِ جانان شده‌ایم
خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم
هوش مصنوعی: وقتی از راز لب محبوب آگاه شده‌ایم، این نکته را باید دانست که از سر تا پا به عشق او جان داده‌ایم.
تا به یادِ لبِ او جامِ لبالب زده‌ایم
واقف از خاصیتِ چشمهٔ حیوان شده‌ایم
هوش مصنوعی: ما به یاد لب او، جامی پر از نوشیدنی زده‌ایم و به اثرات چشمه زندگی آگاه شده‌ایم.
جام‌ِجم گر طلبی مجلسِ ما را دریاب
کز گداییِ درِ میکده سلطان شده‌ایم
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جامِ جم هستی، ما را در مجلس خود بپذیر، زیرا از گدایان درِ میکده به مقام سلطنت رسیده‌ایم.
همه اسبابِ پریشانی ما جمع آمد
تا ز مجموعه آن زلف پریشان شده‌ایم
هوش مصنوعی: تمام عوامل و شرایطی که باعث سردرگمی ما شده‌اند، گرد هم آمده‌اند و ما از اثر آن، به خاطر آن زلف آشفته‌ای که داریم، گرفتار شده‌ایم.
زلفِ کافر به رُخش راهنمون شد ما را
از رهِ کفر به سرمنزلِ ایمان شده‌ایم
هوش مصنوعی: زلف سیاه و جذاب او ما را از مسیر کفر خارج کرده و به مقصد ایمان راهنمایی کرده است.
با سرِ زلف‌ِ شکن در شکنش عهد مبند
که بدین واسطه ما بی سر و سامان شده‌ایم
هوش مصنوعی: با موهای پیچ‌خورده و زیبا او عهد و پیمان نبند، چون به خاطر این زلف‌ها ما به زوال و بی‌نظمی دچار شده‌ایم.
سُبحه در دست و دعا بر لب و سجّاده به دوش
پیِ تزویر و ریا تازه مسلمان شده‌ایم
هوش مصنوعی: دست‌هایمان پر از تسبیح است و دعا بر زبان‌مان جاری، در حالی که سجاده را روی دوش داریم، اما در حقیقت فقط به ظاهرسازی و فریب مشغولیم و مانند مسلمانان تازه‌وارد هستیم.
نفس ازین بیش توانایی تقصیر نداشت
عقل پنداشت که از کرده پشیمان شده‌ایم
هوش مصنوعی: نفس در این حد دیگر نمی‌تواند گناه کند و عقل فکر کرد که ما از کارهایی که کرده‌ایم، پشیمان شده‌ایم.
همه از حیرتِ ما واله و حیرت زده‌اند
بس که در صورتِ زیبای تو حیران شده‌ایم
هوش مصنوعی: همه از شگفتی ما گیج و متعجب هستند، زیرا ما به قدری در زیبایی چهره تو متحیر شده‌ایم.
تو همان چشمهٔ خورشیدی و ما خَفّاشیم
که ز پیدایی انوارِ تو پنهان شده‌ایم
هوش مصنوعی: تو مانند چشمه‌ای از نور خورشید هستی و ما مانند خفاش‌هایی هستیم که از درخشش‌های تو پنهان شده‌ایم.
داغ و دردت ز ازل تا به فروغی دادند
فارغ از مرهم و آسوده ز درمان شده‌ایم
هوش مصنوعی: تو از زمان‌های قدیم تا به حال با درد و رنج رو به رو بوده‌ای و هیچ مداوایی برای آن نیافته‌ای. با این حال، به نظر می‌رسد که از این وضعیت رنج‌ آور غافل شده و در آرامش زندگی می‌کنی.

حاشیه ها

1394/11/24 12:01
ناشناس

خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم

1396/08/04 10:11
کسرا

سبحه در دست و دعا بر لب و سجاده به دوش
پی تزویر و ریا تازه مسلمان شده‌ایم

محشره

1397/07/26 18:09
احسان

با درود و احترام.
درج تشدید برای "سر" در مصرع نخست از بیت نخست، به صحیح خوانی کمک می‌کند.