گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۰

غم روی تو به عالم ندهم
عیش نستانم و این غم ندهم
گر به جان درد پیاپی دهی‌ام
به مداوای دمادم ندهم
گر مرا در حرمت راه دهند
ره به نامحرم و محرم ندهم
بخت آن کو که به صحرای طلب
آهوی چشم تو را رم ندهم
آبی از چشم تری ریخت به خاک
که به سر چشمهٔ زمزم ندهم
داغی از دوست رسیده‌ست به من
که به سرمایهٔ مرهم ندهم
غمی از عشق به خاطر دارم
که به صد خاطر خرم ندهم
بدنی دوش در آغوشم بود
که به صد روح مکرم ندهم
خاتمی داد به من لعل کسی
که به انگشتری جم ندهم
تا لبم بر لب آن نوش لب است
یک دمم را به دو عالم ندهم
من فروغی نفس پاکم را
به دم عیسی مریم ندهم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم روی تو به عالم ندهم
عیش نستانم و این غم ندهم
هوش مصنوعی: من غمِ زیبایی تو را با هیچ چیز عوض نخواهم کرد و هیچ چیز دیگری هم نمی‌تواند این غم را از من بگیرد.
گر به جان درد پیاپی دهی‌ام
به مداوای دمادم ندهم
هوش مصنوعی: اگر به من دردهای مکرر بدهی، نمی‌توانم به بهبودی‌های مداوم بپردازم.
گر مرا در حرمت راه دهند
ره به نامحرم و محرم ندهم
هوش مصنوعی: اگر مرا در مقام امن و احترام قرار دهند، هرگز اجازه نمی‌دهم که به کسانی که لایق نیستند نزدیک شوم.
بخت آن کو که به صحرای طلب
آهوی چشم تو را رم ندهم
هوش مصنوعی: فرصت و شانس برای کسی است که در جستجوی عشق، نتواند از زیبایی چشمان تو دل بکند و فرار کند.
آبی از چشم تری ریخت به خاک
که به سر چشمهٔ زمزم ندهم
هوش مصنوعی: چشمی که از اشک پر شده، به زمین ریخت، اما من حاضر نیستم آن را به چشمهٔ زمزم ببخشم.
داغی از دوست رسیده‌ست به من
که به سرمایهٔ مرهم ندهم
هوش مصنوعی: دردی از دوستی به من رسیده است که هیچ درمانی برای آن پیدا نمی‌کنم.
غمی از عشق به خاطر دارم
که به صد خاطر خرم ندهم
هوش مصنوعی: درد و غمی از عشق در دل دارم که هیچ گونه شادی و آرامشی نمی‌تواند آن را از یاد من ببرد.
بدنی دوش در آغوشم بود
که به صد روح مکرم ندهم
هوش مصنوعی: بدنی در آغوشم بود که نمی‌توانم آن را به ارزش بسیار بالا و مقدس‌ترین چیزها ببخشم.
خاتمی داد به من لعل کسی
که به انگشتری جم ندهم
هوش مصنوعی: کسی که ارزشش به اندازه‌ای است که نمی‌توانم او را با انگشتر جم، که خود یکی از ارزشمندترین جواهرات است، عوض کنم، به من عطا کرد.
تا لبم بر لب آن نوش لب است
یک دمم را به دو عالم ندهم
هوش مصنوعی: تا زمانی که لب‌هایم بر لب‌های آن میوه شیرین است، هیچ لحظه‌ای از زندگی‌ام را به دو دنیا نمی‌دهم.
من فروغی نفس پاکم را
به دم عیسی مریم ندهم
هوش مصنوعی: من هرگز نفس پاک و روشن خود را به دم عیسی مریم نمی‌فروشم.