غزل شمارهٔ ۳۶۸
شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم
چه رخنهها که در ارکان سنگ خاره کنم
نه طاقتی که ز نظارهات بپوشم چشم
نه قدرتی که به رخسارهات نظاره کنم
نه پای آن که به سوی تو ره بپیمایم
نه دست آن که ز خوی تو جامه پاره کنم
به کیش زمرهٔ عشاق دوزخی باشم
به بوی سدره ز کوی تو گر کناره کنم
شبی برغم فلک روی خویشتن بنما
که زهره را بدرم، ماه را دو پاره کنم
چو بی تو آه شرر بار برکشم از دل
علاج خرمن گردون به یک شراره کنم
خوشم به کشمکش خون خویش روز جزا
که سیر روی زین رهگذر دوباره کنم
گره فتد به سر زلفت از پریشانی
گر اشتیاق ترا مو به مو شماره کنم
به غیر دادن جان چارهای نخواهم جست
اگر به درد تو چندین هزار چاره کنم
ز سر گنبد مینا نمیشوم آگاه
مگر که خدمت رند شراب خواره کنم
فروغی از غم آن ماه خرگهی تا چند
کنار خویشتن از اشک پر ستاره کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم
چه رخنهها که در ارکان سنگ خاره کنم
هوش مصنوعی: اگر در شب دوری تو به ناله و فریاد بپردازم، چه زخمی بر دل سنگی و محکم این دنیا ایجاد خواهد شد.
نه طاقتی که ز نظارهات بپوشم چشم
نه قدرتی که به رخسارهات نظاره کنم
هوش مصنوعی: نه قدرتی دارم که بتوانم چشمانم را از تماشای تو بپوشانم و نه توانایی دارم که به زیبایی چهرهات نگاه کنم.
نه پای آن که به سوی تو ره بپیمایم
نه دست آن که ز خوی تو جامه پاره کنم
هوش مصنوعی: نه آنقدر توان دارم که به سمت تو بیایم و نه آنقدر جراتم میرسد که از دست خودم به خاطر تو قربانی بکنم.
به کیش زمرهٔ عشاق دوزخی باشم
به بوی سدره ز کوی تو گر کناره کنم
هوش مصنوعی: من ترجیح میدهم که عشق را همچون دوزخیان تجربه کنم تا اینکه بخواهم به بوی خوش درخت سدره از کنار تو دور شوم.
شبی برغم فلک روی خویشتن بنما
که زهره را بدرم، ماه را دو پاره کنم
هوش مصنوعی: یک شب با وجود مشکلاتی که فضا به وجود آورده، خودت را به نمایش بگذار زیرا میخواهم زهره (ستاره) را از میان بردارم و ماه را نصف کنم.
چو بی تو آه شرر بار برکشم از دل
علاج خرمن گردون به یک شراره کنم
هوش مصنوعی: هرگاه که برای تو دلتنگی و اندوهی بر دلم ببارد، میتوانم با یک جرعه عشق، تمام درد و رنجهای دنیای بزرگ را از بین ببرم.
خوشم به کشمکش خون خویش روز جزا
که سیر روی زین رهگذر دوباره کنم
هوش مصنوعی: من از جدال و پارادوکسی که در زندگی خود دارم احساس خوبی دارم و منتظرم تا روز حساب برسد، تا بتوانم دوباره به چهرهام در این مسیر نگاه کنم.
گره فتد به سر زلفت از پریشانی
گر اشتیاق ترا مو به مو شماره کنم
هوش مصنوعی: اگر گرهای به موهایت بیفتد از دلنگرانی، چنانچه علاقهام به تو است، میتوانم هر تار موی تو را یکی یکی بشمارم.
به غیر دادن جان چارهای نخواهم جست
اگر به درد تو چندین هزار چاره کنم
هوش مصنوعی: اگرچه برای درمان درد تو هزار راه حل پیدا کنم، اما جز جانم چیزی را نخواهم داد.
ز سر گنبد مینا نمیشوم آگاه
مگر که خدمت رند شراب خواره کنم
هوش مصنوعی: من از رازهای عالم، از باطن گنبد مینا، آگاهی نمییابم مگر اینکه در کنار رندی که شراب مینوشد، باشم و به او خدمت کنم.
فروغی از غم آن ماه خرگهی تا چند
کنار خویشتن از اشک پر ستاره کنم
هوش مصنوعی: به خاطر غم آن ماه زیبا، مدتهاست که میخواهم اطراف خودم را پر از اشکهای ستارهوار کنم.