غزل شمارهٔ ۳۵۰
من بر سر کوی تو ندیدم
خاکی که به سر نکرده باشم
از دست جفای تو نماندهست
شهری که خبر نکرده باشم
جز مهر تو در دلم نرفتهست
مهری که به در نکرده باشم
شب نیست که با خیال قدت
دستی به کمر نکرده باشم
در حسرت زلف تو شبی نیست
کز گریه سحر نکرده باشم
یک باره مرا مکن فراموش
تا فکر دگر نکرده باشم
کردی نظری به من که دیگر
از فتنه حذر نکرده باشم
تیری ز کمان رها نکردی
کش سینه سپر نکرده باشم
از سیل سرشک خانهای نیست
کش زیر و زبر نکرده باشم
خاکی نه که در غمش فروغی
زآب مژه تر نکرده باشم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من بر سر کوی تو ندیدم
خاکی که به سر نکرده باشم
هوش مصنوعی: من در کنار خیابان تو هیچ خاکی ندیدم که بر سرم نریخته باشم.
از دست جفای تو نماندهست
شهری که خبر نکرده باشم
هوش مصنوعی: از شدت بدیهای تو، دیگر شهری نیست که من خبر آنرا نداشته باشم.
جز مهر تو در دلم نرفتهست
مهری که به در نکرده باشم
هوش مصنوعی: در دلم جز عشق تو هیچ احساسی نمانده است، و این عشق را هیچ وقت فراموش نکردهام.
شب نیست که با خیال قدت
دستی به کمر نکرده باشم
هوش مصنوعی: هر شبی که میگذرد، بیتردید به یاد تو هستم و به یاد زیباییهایت.
در حسرت زلف تو شبی نیست
کز گریه سحر نکرده باشم
هوش مصنوعی: هیچ شبی نیست که به خاطر دلتنگی برای موهای تو، در سحرگاه اشک نریخته باشم.
یک باره مرا مکن فراموش
تا فکر دگر نکرده باشم
هوش مصنوعی: لطفاً یکباره مرا فراموش نکن، تا زمانی که هنوز به فکر کسی یا چیزی دیگر نیفتادهام.
کردی نظری به من که دیگر
از فتنه حذر نکرده باشم
هوش مصنوعی: نگاهی به من کردی که دیگر نتوانم از حوادث و مشکلات دوری جست.
تیری ز کمان رها نکردی
کش سینه سپر نکرده باشم
هوش مصنوعی: تو از کمان تیری پرتاب نکردی، در حالی که من سینهام را سپر نکردهام.
از سیل سرشک خانهای نیست
کش زیر و زبر نکرده باشم
هوش مصنوعی: هیچ خانهای وجود ندارد که من با اشکهایم آن را ویران نکرده باشم.
خاکی نه که در غمش فروغی
زآب مژه تر نکرده باشم
هوش مصنوعی: معنی این بیت اینگونه است که من انسانی نیستم که به خاطر غم او حتی اشکی نریخته باشم.
حاشیه ها
1398/10/15 18:01
از سیل سرشکم خانه ای نیست----بنظر درست است