غزل شمارهٔ ۳۴۹
هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
خون مردم همه گردید گریبان گیرم
گنج ها جستهام از فیض خرابی ای کاش
آن که کردهست خرابم، بکند تعمیرم
اگر آبم نزنی آتش خرمن سوزم
ور خموشم نکنی شعلهٔ عالمگیرم
از سر کوی جنون نعرهزنان میآیم
گو سر زلف تو آماده کند زنجیرم
بخت برگشتهٔ من بین که به میدان امید
خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم
نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند
گریهٔ با اثر و نالهٔ بیتاثیرم
گر به عشق تو کنم دعوی دل سوختگی
میتوان سوز مرا یافتن از تقریرم
چون مرا میکشی از چهره برانداز نقاب
تا خلایق همه دانند که بیتقصیرم
دوش با زلف بلند تو فروغی میگفت
دگری را به کمند آر که من نخجیرم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم
خون مردم همه گردید گریبان گیرم
هوش مصنوعی: هر جایی که صحبت کردم و یادآوری کردم از زیباییهای معشوق کشمیری، مردم در غم و اندوه به سر میبرند و خون دل میخوردند. این موضوع به قدری برایم سنگین و دشوار است که به گردن خود احساس مسئولیت میکنم.
گنج ها جستهام از فیض خرابی ای کاش
آن که کردهست خرابم، بکند تعمیرم
هوش مصنوعی: من از ویرانیِ خود ثروتهایی پیدا کردهام. ای کاش فردی که مرا ویران کرده است، بتواند مرا دوباره بسازد و سر و سامان دهد.
اگر آبم نزنی آتش خرمن سوزم
ور خموشم نکنی شعلهٔ عالمگیرم
هوش مصنوعی: اگر به من آسیب نرسندی، آتش وجودم خرابکار میشود و اگر خاموشم بگذاری، شعلهام همهجا را میسوزاند.
از سر کوی جنون نعرهزنان میآیم
گو سر زلف تو آماده کند زنجیرم
هوش مصنوعی: از محلهی دیوانگی با صدای بلند میآیم، جایی که عشق و زیبایی تو میتواند زنجیرهای وابستگیام را آماده کند.
بخت برگشتهٔ من بین که به میدان امید
خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم
هوش مصنوعی: بخت بدشانس من را ببین که حتی با وجود امید، نگاه دلربا و زیبای تو نتوانست مرا از این وضعیت رهایی بخشد. نداشتههایم همچنان مانع پیشرفتم هستند و نتوانستم به خواستهام برسم.
نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند
گریهٔ با اثر و نالهٔ بیتاثیرم
هوش مصنوعی: من با حالتی ملایم و نرم، سعی میکنم دل سنگین تو را نرم کنم و ببینم گریهام که تأثیر دارد و نالهام که تأثیر ندارد، چه کار میتواند بکند.
گر به عشق تو کنم دعوی دل سوختگی
میتوان سوز مرا یافتن از تقریرم
هوش مصنوعی: اگر به عشق تو ادعای سوختن دل کنم، میتوانی نشانی از سوز من را در گفتارم پیدا کنی.
چون مرا میکشی از چهره برانداز نقاب
تا خلایق همه دانند که بیتقصیرم
هوش مصنوعی: زمانی که مرا میکشی، نقاب را از چهرهام کنار بزن تا همه مردم بفهمند که من بیگناه هستم.
دوش با زلف بلند تو فروغی میگفت
دگری را به کمند آر که من نخجیرم
هوش مصنوعی: دیروز در تاریکی شب، نوری از زلف بلند تو به من رسید و جالب اینجاست که این نور به دیگران هم پیامی میدهد تا مرا در دام خود بگیرند، اما من مانند یک شکارچی هستم.