گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۲

بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم
یعنی از عشق تو در بر دل خونین دارم
گر تو در سینهٔ سیمین دل سنگین داری
من هم از دولت عشقت تن رویین دارم
بر سرم گر ز فلک سنگ ببارد غم نیست
زان که از خشت سر کوی تو بالین دارم
به امیدی که سحر بر رخت افتد نظرم
نظری شب همه شب بر مه و پروین دارم
گرچه کامم ز لب نوش تو تلخ است اما
گر کسی گوش دهد، قصهٔ شیرین دارم
کامی از دیر و حرم هیچ ندیدم در عشق
گله‌ای چند هم از کفر و هم از دین دارم
روز تاریک و شب تیره و اقبال سیاه
همه زان خال و خط و طرهٔ مشکین دارم
عشق هر روز ز نو داد مرا آیینی
تا بدانند خلایق که چه آیین دارم
گفتمش مهر فروغی به تو روز افزون است
گفت من هم به خلافش دل پر کین دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم
یعنی از عشق تو در بر دل خونین دارم
هوش مصنوعی: من بر روی هر مژه‌ام چندین گل زیبا دارم، یعنی از عشق تو در دل مجروح و دردناکم احساساتی عمیق دارم.
گر تو در سینهٔ سیمین دل سنگین داری
من هم از دولت عشقت تن رویین دارم
هوش مصنوعی: اگر تو در دل زیبایت احساسی سنگین و جدی داری، من هم به خاطر محبت تو، قلبی مقاوم و نیرومند دارم.
بر سرم گر ز فلک سنگ ببارد غم نیست
زان که از خشت سر کوی تو بالین دارم
هوش مصنوعی: اگر آسمان هم سنگ ببارد و بر سرم بیافتد، ناراحت نخواهم شد؛ زیرا من بر روی تکیه‌گاهی ساخته شده از خشت‌های عشق و محبت تو نشسته‌ام.
به امیدی که سحر بر رخت افتد نظرم
نظری شب همه شب بر مه و پروین دارم
هوش مصنوعی: به امید آنکه صبحی بر چهره‌ات تابیده شود، هر شب به زیبایی ماه و ستاره پروین توجه می‌کنم.
گرچه کامم ز لب نوش تو تلخ است اما
گر کسی گوش دهد، قصهٔ شیرین دارم
هوش مصنوعی: هرچند که مزهٔ شیرینی لبان تو برای من تلخ است، اما اگر کسی به من گوش دهد، داستانی شیرین دارم که می‌توانم تعریف کنم.
کامی از دیر و حرم هیچ ندیدم در عشق
گله‌ای چند هم از کفر و هم از دین دارم
هوش مصنوعی: در عشق، نه هیچ سودی از مکان‌های مذهبی و معابد به دست آورده‌ام و نه از اعتقادات خودم خوشنودم. از دو سوی کفر و ایمان، شکایت‌هایی دارم.
روز تاریک و شب تیره و اقبال سیاه
همه زان خال و خط و طرهٔ مشکین دارم
هوش مصنوعی: در روزهای تاریک و شب‌های خاموش، با وجود حوادث بدی که برایم پیش می‌آید، تنها به خاطر زیبایی‌های آن معشوقم، ناراحت نیستم و همچنان به او فکر می‌کنم.
عشق هر روز ز نو داد مرا آیینی
تا بدانند خلایق که چه آیین دارم
هوش مصنوعی: هر روز عشق به من چیزی تازه می‌بخشد تا دیگران بدانند که من چه طرز زندگی و چه روحیه‌ای دارم.
گفتمش مهر فروغی به تو روز افزون است
گفت من هم به خلافش دل پر کین دارم
هوش مصنوعی: گفتم که عشق و محبت تو هر روز بیشتر می‌شود، او گفت که من برعکس، در دل خود از کینه پر هستم.

حاشیه ها

1398/10/15 18:01

تا ندانند خلایق که چه آئین دارم-----درست است