غزل شمارهٔ ۳۴
جستیم راه میکده و خانقاه را
لیکن به سوی دوست نجستیم راه را
تا کی کشیم خرقهٔ تزویر را به دوش
نتوان کشیدن این همه بار گناه را
کی بنده پا نهاد به سر منزل یقین
زنهار خواجه هر مکن این اشتباه را
بیچاره آن گروه که از اضطراب عشق
دیدند راه را و ندیدند چاه را
هر جا که آن سوار پری چهره بگذرد
نتوان نگاهداشت عنان نگاه را
دانی که عاشقان ز چه در خون طپیدهاند
بینی گر آن کرشمه بیگاه وگاه را
زین آرزو که با تو صبوحی توان زدن
بر هم زدیم خواب خوش صبحگاه را
دور از رخ تو گریه مجالی نمیدهد
کز تنگنای سینه برآریم آه را
اول ز آستان توام راند پاسبان
آخر پناه داد من بیپناه را
اهل نظر ز عارض و زلف تو کردهاند
تفسیر صبح روشن و شام سیاه را
دیگر نظر نکرد فروغی به آفتاب
تادید فر طلعت ظل الله را
شمس الملوک ناصر الدین شه که تیغ او
از هم شکافت مغفر چندین سپاه را
آن آسمان همت و خورشید معدلت
کز دل شنید نالهٔ هر دادخواه را
یا رب به حق قائم آل محمدی
دائم بدار دولت این پادشاه را
غزل شمارهٔ ۳۳: چنان بر صید مرغ دل فکند آن زلف پرچین راغزل شمارهٔ ۳۵: غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جستیم راه میکده و خانقاه را
لیکن به سوی دوست نجستیم راه را
هوش مصنوعی: ما به دنبال راهی برای میخانه و خانقاه بودیم، اما هیچگاه به سوی دوست، یعنی حقیقت و عشق واقعی، نگاه نکردیم.
تا کی کشیم خرقهٔ تزویر را به دوش
نتوان کشیدن این همه بار گناه را
هوش مصنوعی: تا کی باید بار تزویر و نیرنگ را به دوش بکشیم؟ دیگر نمیتوان این همه گناه و بار سنگین را تحمل کرد.
کی بنده پا نهاد به سر منزل یقین
زنهار خواجه هر مکن این اشتباه را
هوش مصنوعی: زمانی که بنده به مرحله یقین و یقین قلبی رسید، ای آقا، لطفاً این اشتباه را مرتکب نشوید.
بیچاره آن گروه که از اضطراب عشق
دیدند راه را و ندیدند چاه را
هوش مصنوعی: بیچاره آن دسته از افرادی که به خاطر آشفتگی و هیجان عشق، راه را در زندگی گم کردهاند و نتوانستهاند خطرات و مشکلات را ببینند.
هر جا که آن سوار پری چهره بگذرد
نتوان نگاهداشت عنان نگاه را
هوش مصنوعی: هر کجا که آن سوار زیبا و دلربا عبور کند، نمیتوان چشم را از او برداشت.
دانی که عاشقان ز چه در خون طپیدهاند
بینی گر آن کرشمه بیگاه وگاه را
هوش مصنوعی: میدانی چرا عاشقان به شدت در رنج و عذاب هستند؟ اگر آن ناز و کرشمه را بارها و بارها ببینی.
زین آرزو که با تو صبوحی توان زدن
بر هم زدیم خواب خوش صبحگاه را
هوش مصنوعی: از این آرزو که میتوان با تو در بامداد خوشگذرانید، بر هم زدیم خواب خوش صبحگاه را.
دور از رخ تو گریه مجالی نمیدهد
کز تنگنای سینه برآریم آه را
هوش مصنوعی: دور از چهره تو، گریه کردن فرصت نمیدهد، زیرا از فشردگی دل نمیتوانیم آهی از دل بکشیم.
اول ز آستان توام راند پاسبان
آخر پناه داد من بیپناه را
هوش مصنوعی: در ابتدا، نگهبان درگاه تو مرا بیرون کرد، اما در نهایت تو به من که بیپناه بودم، پناه دادی.
اهل نظر ز عارض و زلف تو کردهاند
تفسیر صبح روشن و شام سیاه را
هوش مصنوعی: مفسران و اهل نظر در مورد زیبایی و جذابیت تو، صبح روشنی را به عارض و زلف تو تشبیه کردهاند و شام تیره را به حالتی که از زیباییات نشأت میگیرد.
دیگر نظر نکرد فروغی به آفتاب
تادید فر طلعت ظل الله را
هوش مصنوعی: دیگر فروغی به آفتاب نگاه نکرد تا زیبایی چهرهی ظلالله را ببیند.
شمس الملوک ناصر الدین شه که تیغ او
از هم شکافت مغفر چندین سپاه را
هوش مصنوعی: شمس الملوک ناصر الدین شاه با شمشیری که در دست داشت، به قدری قدرتمند بود که توانست چندین سپاه را از هم جدا کند و شکست دهد.
آن آسمان همت و خورشید معدلت
کز دل شنید نالهٔ هر دادخواه را
هوش مصنوعی: این آسمان، نماد تلاش و کوشش است و خورشید، نماد عدالت و انصاف. از دل هر کسی که فریاد دادخواهی سر میدهد، این آسمان و خورشید صدای نالهاش را میشنوند.
یا رب به حق قائم آل محمدی
دائم بدار دولت این پادشاه را
هوش مصنوعی: خدایا، به حق و مقام حضرت قائم (عج)، این پادشاه را در حکومتش همواره پایدار نگهدار.