غزل شمارهٔ ۳۳۸
دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم
در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم
بر لب رسید جانم تا خدمتش رسیدم
میکند بیخم از جا اشکی که میفشاندم
میزد به جانم آتش آهی که می کشیدم
دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد
جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم
با آن که هیچ پیکی از کوی او نیامد
پیغام میشمردم حرفی که میشنیدم
خیاط حسن تا دوخت بر قامتش قبایی
من نیز در محبت پیراهنی دریدم
از عالمی گسستم تا با تو عهد بستم
از خویشتن رمیدم تا با تو آرمیدم
قد تو در نظر بود هر جا که مینشستم
بام تو زیر پر بود هر سو که میپریدم
تا ناامید گشتم، امید من برآمد
دیدی که ناامیدی شد مایهٔ امیدم
در ظلمت خط تو دنبال آب حیوان
شوقم زیاده میشد چندان که میدویدم
تا از تو دشمن جان پاداش من چه باشد
زیرا که دوستی را از دوستان بریدم
بعد از هزار خواری در باغ او فروغی
شیرین بری نخوردم، رنگین گلی نچیدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم
در عمر خود همین بود خواب خوشی که دیدم
هوش مصنوعی: دیشب خواب بسیار خوبی دیدم و لحظهای را تجربه کردم که لبهای شیرین و دلنشین او را میمکیدم. در تمام زندگیام، این بهترین خواب و خوشی بود که نصیبم شد.
در خون طپید جسمم تا دامنش گرفتم
بر لب رسید جانم تا خدمتش رسیدم
هوش مصنوعی: جسمم در حالتی از عطش و شور و اشتیاق به او افتاده بود و وقتی به او نزدیک شدم، جانم به آخرین لحظاتش رسیده بود؛ به طوری که برای رسیدن به او، تمام توانم را به کار گرفتم.
میکند بیخم از جا اشکی که میفشاندم
میزد به جانم آتش آهی که می کشیدم
هوش مصنوعی: اشکی که میریختم مرا از جادهای که میرفتم خارج میکند و آتشی که با آه کشیدنهایم به جانم میافتاد.
دوشم به وعده گفتا یک بوسه خواهمت داد
جان را به نقد دادم، وین نسیه را خریدم
هوش مصنوعی: دیشب کسی به من گفت میخواهم تنها یک بوسه از تو بگیرم. من جانم را به بها دادهام، اما این بوسه را به گونهای به دست آوردهام که هنوز نمیدانم چه زمانی به من خواهد رسید.
با آن که هیچ پیکی از کوی او نیامد
پیغام میشمردم حرفی که میشنیدم
هوش مصنوعی: هرچند هیچ خبری از او نرسید، اما من همچنان به شمارش پیغامهایی که میشنیدم پرداختم.
خیاط حسن تا دوخت بر قامتش قبایی
من نیز در محبت پیراهنی دریدم
هوش مصنوعی: خیاط وقتی که لباس زیبایی برای حسن دوخت، من هم در عشق به او، دلی را شکستم و غم و غصهای را احساس کردم.
از عالمی گسستم تا با تو عهد بستم
از خویشتن رمیدم تا با تو آرمیدم
هوش مصنوعی: برای پیوستن به تو از همه چیز جدا شدم و از خودم فاصله گرفتم تا در کنار تو آرامش پیدا کنم.
قد تو در نظر بود هر جا که مینشستم
بام تو زیر پر بود هر سو که میپریدم
هوش مصنوعی: هر جا که مینشستم، قد تو در نظر من بود و هر طرف که میپریدم، بام تو زیر پایم بود.
تا ناامید گشتم، امید من برآمد
دیدی که ناامیدی شد مایهٔ امیدم
هوش مصنوعی: زمانی که از همه چیز ناامید شدم، ناگهان امیدی در من شعلهور شد و دیدم که ناامیدیام به من منبع امیدی بخشید.
در ظلمت خط تو دنبال آب حیوان
شوقم زیاده میشد چندان که میدویدم
هوش مصنوعی: در تاریکی، خط تو را مانند آبی که حیوان به سمتش میرود دنبال میکردم و تمایل من به این کار آنقدر زیاد بود که بیشتر از حد معمول میدویدم.
تا از تو دشمن جان پاداش من چه باشد
زیرا که دوستی را از دوستان بریدم
هوش مصنوعی: دشمنی که از تو دور شده، چه پاداشی برای من دارد؟ زیرا من دوستیام را از دوستانم جدا کردهام.
بعد از هزار خواری در باغ او فروغی
شیرین بری نخوردم، رنگین گلی نچیدم
هوش مصنوعی: بعد از اینکه هزار بار زحمت کشیدم و سختیها را تحمل کردم، نتوانستم از زیباییهای باغ او بهرهای ببرم؛ نه از شهد شیرین گلش نوشیدم و نه گلی رنگین چیدم.
حاشیه ها
1394/03/31 09:05
مریم
در بیت سوم « میکند بیخم از جا...» آیا منظور بیخ است؟ در آنصورت باید «میکند بیخم از جا..» باشد... به معنی بیخ و بن و ریشه...
1394/11/08 10:02
بینوا
بیت سوم به جای (بی خم) باید (بیخم) باشد = بیخ مرا
1397/05/19 13:08
رامین آلیاری
با تقدیم درودهای فراوان محضر ادبدوستان گرامی.
در بیت دهم، "شوقم زیاده میشد" صحیحتر مینماید.
با تشکر...
1401/01/21 21:03
امیر
بسیار بسیار عالی و بینظیر