گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۸

چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
گر کار تو فضل است چه پروا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
تا ز آتش هجران تو در عین عذابم
آه سحر و اشک شبم شاهد حال است
کز عشق رخ و زلف تو در آتش و آبم
نخجیر نمودم همه شیران جهان را
تا آهوی چشمت سگ خود کرده خطابم
سر سلسله اهل جنون کرد مرا عشق
تا برده ز دل سلسلهٔ موی تو تابم
گر چشم سیه مست تو تحریک نمی‌کرد
آب مژه بیدار نمی‌ساخت ز خوابم
زان پیش که دوران شکند کشتی عمرم
ساقی فکند کاش به دریای شرابم
بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم
تا جام شراب آمد و برداشت حجابم
گفتم که به شب چشمهٔ خورشید توان دید
گفت ار بگشایند شبی بند نقابم
از تنگی دل هر چه زدم داد فروغی
شکردهنان هیچ ندادند جوابم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
هوش مصنوعی: من به قدری در روزگار پر آشوب و شلوغی غرق شده‌ام که دیگر به فکر روز حساب فردا نیستم.
گر کار تو فضل است چه پروا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
هوش مصنوعی: اگر کار تو بر مبنای بخشش باشد، گناهان من چه اهمیتی دارد؟ و اگر شغل تو بر مبنای عدالت است، ثواب من چه فایده‌ای خواهد داشت؟
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
تا ز آتش هجران تو در عین عذابم
هوش مصنوعی: تمام داستان‌های عذاب و جهنم برای من فقط حرف و داستان هستند، زیرا در واقعیت، من در آتش دوری تو در حال رنج کشیدن هستم.
آه سحر و اشک شبم شاهد حال است
کز عشق رخ و زلف تو در آتش و آبم
هوش مصنوعی: صبح با آه و شب با اشک من، گواه حال و احوالم هستند که به خاطر عشق به چهره و موهای تو، در بین آتش و آب در حال سوختن هستم.
نخجیر نمودم همه شیران جهان را
تا آهوی چشمت سگ خود کرده خطابم
هوش مصنوعی: من همه شیران جهان را شکار کردم، اما در برابر زیبایی چشمت از خودم احساس حقارت می‌کنم و خود را مانند سگی در برابر تو می‌بینم.
سر سلسله اهل جنون کرد مرا عشق
تا برده ز دل سلسلهٔ موی تو تابم
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که من را به جمع عاشقان بکشاند و تمام وجودم را تحت تأثیر قرار دهد، طوری که دیگر تحمل دوری از زیبایی‌های تو را ندارم.
گر چشم سیه مست تو تحریک نمی‌کرد
آب مژه بیدار نمی‌ساخت ز خوابم
هوش مصنوعی: اگر نگاه زیبا و جذاب تو مرا تحریک نمی‌کرد، اشک‌هایم هرگز بیدارم نمی‌کردند و از خواب نمی‌پریدم.
زان پیش که دوران شکند کشتی عمرم
ساقی فکند کاش به دریای شرابم
هوش مصنوعی: قبل از این که زندگی‌ام به پایان برسد، ای ساقی، کاش به من شرابی عطا کنی تا در دریای آن غرق شوم.
بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم
تا جام شراب آمد و برداشت حجابم
هوش مصنوعی: من به خاطر شرم از ساقی، نگاه نکردم تا وقتی که جام شراب آمد و پرده‌ام را برداشت.
گفتم که به شب چشمهٔ خورشید توان دید
گفت ار بگشایند شبی بند نقابم
هوش مصنوعی: گفتم که در شب می‌توان نور خورشید را دید. او پاسخ داد که اگر شب نقابم را کنار بزنند، این امکان فراهم می‌شود.
از تنگی دل هر چه زدم داد فروغی
شکردهنان هیچ ندادند جوابم
هوش مصنوعی: هر چه از دل تنگم گفتم و فریاد زدم، کسانی که شکر در دهان دارند، هیچ جوابی به من ندادند.

حاشیه ها

1401/11/18 15:02
فاطمه یاوری

بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم

تا جام شراب آمد و برداشت حجابم