غزل شمارهٔ ۳۰۳
چندین هزار صید فتد از قفای تو
هر گه که التفات کنی بر قفای خویش
امکان شکوه هست ز جور و جفای تو
شرم آیدم ز دعوی مهر و وفای خویش
دانی ز ناله بهر چه خاموش گشتهام
رشک آیدم به عالم عشق از صدای خویش
از شنعتی که محرم و بیگانه میزند
مگذر ز آشنایی دیر آشنای خویش
یا لاف عاشقی بر معشوق خود مزن
یا با رضای او بگذر از رضای خویش
در شاه راه عشق مرو با هوای نفس
گر مرد این رهی بنه از سر هوای خویش
دردا که درد عشق مجال این قدر نداد
عشاق را که چاره کنند از برای خویش
ما را اگر فلک بگذارد به اختیار
بیرون ز کوی او نگذاریم پای خویش
فارغ نشد فروغی از آن شمع خانهسوز
تا آتشی ز ناله نزد در سرای خویش
غزل شمارهٔ ۳۰۲: رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیرغزل شمارهٔ ۳۰۴: آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندین هزار صید فتد از قفای تو
هر گه که التفات کنی بر قفای خویش
هوش مصنوعی: هر بار که به خود نگاه میکنی و به گذشتهات توجه میکنی، به تعداد زیادی از شکارها و فرصتهای از دست رفته پی میبری.
امکان شکوه هست ز جور و جفای تو
شرم آیدم ز دعوی مهر و وفای خویش
هوش مصنوعی: برخی از زیباییها و عظمتها وجود دارند که نمیتوان به راحتی از ظلم و بیرحمی تو شکایت کرد. از این رو، از ادعای محبت و وفاداری خود شرمندهام.
دانی ز ناله بهر چه خاموش گشتهام
رشک آیدم به عالم عشق از صدای خویش
هوش مصنوعی: من از نالههایم به خاطر چه ساکت ماندهام، اما حس حسادت به عشق را از صدای خودم دارم.
از شنعتی که محرم و بیگانه میزند
مگذر ز آشنایی دیر آشنای خویش
هوش مصنوعی: از صحبتهایی که بین دوستان و بیگانگان رد و بدل میشود، دوری کن و به رابطههای قدیمی و آشنایان خود توجه داشته باش.
یا لاف عاشقی بر معشوق خود مزن
یا با رضای او بگذر از رضای خویش
هوش مصنوعی: یا در عشق خود به معشوق خود مبالغه نکن، یا اگر میخواهی به او عشق ورزی، باید از خواستهها و رضایت خودت گذشتی.
در شاه راه عشق مرو با هوای نفس
گر مرد این رهی بنه از سر هوای خویش
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، با خواستههای نفس خود قدم مگذار. اگر مرد این راه هستی، باید از خواستههای خود بگذری.
دردا که درد عشق مجال این قدر نداد
عشاق را که چاره کنند از برای خویش
هوش مصنوعی: ای کاش که درد عشق به عشاق اجازه میداد تا برای خود تدبیری بیاندیشند و چارهای بیابند.
ما را اگر فلک بگذارد به اختیار
بیرون ز کوی او نگذاریم پای خویش
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به ما اجازه دهد، هرگز حاضر نیستیم قدمی از کوی او برداریم.
فارغ نشد فروغی از آن شمع خانهسوز
تا آتشی ز ناله نزد در سرای خویش
هوش مصنوعی: فروغی نتوانست از نور آن شمعی که خانه را میسوزاند، رهایی یابد؛ تا زمانی که آتش نالههایش در خانهاش شعلهور شود.